در سالگرد تجاوز عراق به ایران، فرصت را براى معرفى كسانى كه در
ادامه جنگ و رهبرى آن به شكست نقش داشتهاند را، با مراجعه به «عبور از
بحران»، يادداشتهاى روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، معرفى می كنيم. این
مطلب در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر
1379 منتشر شده است. اینک بخش سوم و آخر این مقاله را مطالعه می کنید.
یادآوری می شود که در طول 9 ماه جنگ به فرماندهی ابوالحسن بنی صدر، ایران
5000 کشته و 28000 زخمی داشت. براساس آمار منتشره از سوی بنیاد شهید
اسلامی، آمار کشته های هشت سال جنگ ۱۸۸ هزار و ۱۵ نفر است...
http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/3992-2013-09-11-20-07-32.html?Itemid=0
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در يادداشت 1 آبان، همچنان خبر از ركود مىدهد:
»بعد از ظهر، شورايعالى دفاع در مجلس تشكيل شد. گزارش جبهه، حكايت از ركود جبههها در هفته گذشته دارد. مخصوصاً در ماهشهر و رقابيه دو ضربه خوردهايم و فرمانده نيروى زمينى، هنوز آماده اجراى طرحهاى تصويب شده نيست.«
بنابر يادداشتهاى 8 آبان و 16 آبان، حالا ديگر فرماندهى جنگ با هاشمى رفسنجانى است و فرمانده نيروى زمينى به او گزارش مىدهد:
»پيش از ظهر، سرهنگ صياد شيرازى آمد و برنامههاى آينده جنگ را گفت. طرح خوبى به نظر مىرسد...«
»پيش از ظهر، آقاى يحيى رحيم صفوى، فرماده عمليات سپاه در خوزستان، آمد و سه طرح جنگى را در جنوب و غرب ارائه داد. حداقل دو هفته تا اجراى اولين طرح، وقت لازم است. از فرصتى كه برايشان تعيين كرده بوديم، چند هفته تأخير دارند.»
به رغم خريد اسلحه و مهمات، هنوز جبههها راكد هستند و نوبت به صبور شدن رسيدهاست: در يادداشت 20 آبان مىآورد:
»شام را با احمد آقا و آقاى خامنهاى صرف كردم... از اينكه در جبههها تحرك نيست، ناراحتيم ولى در انتظار تحرك، صبر مىكنيم.«
در يادداشت 11 آذر، خبر از زد و خورد و تقويت نيروهاى عراقى در بستان را مىدهد. در يادداشتهاى 14 آذر، خبر مىدهد كه صياد شيرازى و محسن رضائى خودشان را براى حملهاى در غرب آماده مىكنند و در يادداشت 15 آذر، جلسه در حضور خمينى را گزارش مىكند. حالا ديگر، استفاده از موجهاى انسانى بجاى اسلحه و فن نظامى است:
»در محضر امام، شورايعالى دفاع، ساعت 10 صبح تشكيل شد. آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمده بودند. گزارش پيروزى جبهه بستان را دادند. پيروزى مهمى است. يكصد تانك و نفر بر سالم، حدود يكصد ماشينهاى برزگ راه سازى، ماشينهاى زياد ديگر و مهمات و سلاحهاى فراوان گرفتهايم. 2500 نفر از دشمن كشته و 500 نفر اسير شدهاند.
متأسفانه ما هم تلفات زياد دادهايم. 125 نفر نظامى شهيد و 400 نظامى مجروح و 700 نفر از نيروى مردمى شهيد و 1800 نفر مجروح داشتهايم. به دليل اينكه نيروهاى پياده عامل اين فتح بودهاند و فداكارانه به قلب دشمن زدهاند، پيروز شدهايم و تلفات زياد دادهايم. تأكيد كرديم اينگونه تلفات در حملههاى ديگر نبايد داشته باشيم. بين آقايان ظهير نژاد و صياد شيرازى اختلاف است. بطور كلى اختلاف بين ستاد و نيروى زمينى و هوائى مطرح شد. امام نصيحت كردند همكارى كنند.«
انقلاب اسلامى: اختلاف ظهير نژاد و ديگر فرماندهان ارتش با صياد شيرازى بر سر اين بودهاست كه او و رضائى و رحيم صفوى، با بكار بردن موجهاى انسانى، تلفات را به حد اكثر مىرسانند و جنگ را دائمى مىگردانند. بعد از 8 سال جنگ، مسلم شد حق با فرماندهان ارتش بودهاست.
در يادداشت 21 آذر، خبر مىدهد كه ظهير نژاد اعتراضهايش را به نيروهاى سه گانه طرح كردهاست و در يادداشتهاى 23 و 28 آذر، زمان انجام طرحها را »آينده نسبتاً دور« معين مىكند:
در يادداشت 23 آذر:«آقاى رضائى از جبهه تلفن كرد و گزارش جبهه را داد. كمى اثر ضعف و احتياط در اظهاراتش بود. طرح گيلان غرب هم 60 درصد موفق بوده.«
در يادداشت 28 آذر: «عصر آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمدند. وضع جبههها را گزارش دادند. در گيلان غرب، پس از چند روز درگيرى، حدود 300 شهيد دادهايم و 50 درصد هدف را بدست آوردهايم. برنامه آينده را گفتند. گرفتن شهرك كوچك عراق در مرز و حمله وسيع به عراق در جنوب، در آينده نسبتاً دور.
صياد طرفدار سرعت در حمله بود ولى سپاه مخالف عجله بود. براى اولين بار، فرمانده ارتش را از سپاه انقلابىتر مىبينم. سپاه بخاطر شهداى زيادش در حمله گذشته، محتاط شده و معتقد شده تا افراد را كاملاً تعليم نداده، وارد جنگ نشود.«
با وجود اين، همچنان بنا بر استفاده از موجهاى انسانى و در نتيجه بالا رفتن ميزان تلفات است: در يادداشت 18 دى اطلاع مىدهد:
»آخر شب، فرمانده سپاه پاسداران و مسئول اطلاعات آمدند و براى تحكيم موقعيت سپاه كمك مىخواستند. گزارش عقب نشينى در شياكوه و تلفات يك گردان ارتش و يك گردان سپاه را دادند كه نزديك به 500 نفر شهيد و مجروح و اسير داشتهايم«
انقلاب اسلامى: اگر يك گردان ارتش و يك گردان سپاه تلف شدهاند، تنها يك گردان ارتش 1000 نفر مىشود!
در يادداشتهاى 24 و 26 بهمن و، خبر مىدهد كه عراق حمله كردهاست:
در يادداشت 24 بهمن: «شب، شورايعالى دفاع در وزارت امور خارجه منعقد شد. در جبهه چزابه و نيسان، دشمن حمله كرده و تلفات سنگين تحمل كرده و ما هم تلفات دادهايم. ولى موفقيتى ندارد.«
در يادداشت 26 بهمن: «در تنگه چزابه، حدود 350 شهيد و بيش از 1000 مجروح دادهايم. 16 گردان سپاه شركت داشته. ارتش چندان فعاليتى نداشته.«
در يادداشت روز 28 بهمن، خبر از رفع حصر آبادان و طولانى شدن جنگ مىدهد:
»ديدن آبادان، بعد از رفع حصر از راه زمين، برايم سرورانگيز بود. در سفر قبلى كه آبادان در محاصره بود، هليكوپتر از مسير دريا رفته بود. روحيه نيروها و مردمى كه مانده بودند، خيلى بهتر از گذشته است.
... بعد از چند پيروزى در جبههها و استقرار وضع سياسى و تأمين امنيت نسبى در كشور، نيروها علاقمند به جنگيدن هستند و مشكلات ناهمآهنگى ارتش و سپاه كم شده و اميد به پيروزيها بزرگتر و فتح نهائى قوى است. اما براى عمليات بزرگ، احتياج به نيروهاى فراوان احتياط و سلاح و مهمات زياد است كه احتياج به زمان و پول دارد. و شرائط سياسى و مالى كشور، اجازه تأمين نظرات نيروها را نمىدهد. فشارهاى منطقهاى و بين المللى هم اجازه صبر زياد را نخواهد داد و ممكن است فرصت را از ما بگيرد.«
انقلاب اسلامى: بدين قرار، او مىدانسته است اسلحه و مهماتى كه ملاتاريا به عمليات بزرگ و سرانجام بخش موفق كنند، در اختيارش قرار نخواهند داد. پس چرا مىبايد جنگ را ادامه مىداد؟ زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت و نه به پيروزى در جنگ. از اين پيروزى سخت نيز مىترسيد.
در يادداشت 28 اسفند، خبر مىدهد كه:
»از جبهه تماس گرفتند و گفتند: دشمن از ناحيه جنوب كرخه كور حمله كرده و شكست خورده و اسير دادهاست.«
انقلاب اسلامى: در 18 خرداد 60، قرار بود هيأت كشورهاى غير متعهد پاسخ موافق عراق را بياورند و جنگ پايان بپذيرد. و باز قرار بود در صورت امتناع عراق از قبول آن پيشنهاد، تا مهرماه 60، قواى عراق از خاك ايران رانده شوند. كودتاگران سفر هيأت را به ايران لغو كردند. اسباب ادامه جنگ را تدارك ديدند. تا پايان سال، اگر از مشكل مهمات و اسلحه، در يادداشتها صحبتى مىشود، بلحاظ كشماكش بر سر از آن خود كردن اختيار خريد است! با وجود اين، در پايان سال 60، نه صلح بدست آمده و نه عراق خاك ايران را ترك گفتهاست. بنا بر يادداشتها، هاشمى رفسنجانى و خامنهاى و امثال مهندس موسوى و ولايتى، عامل ادامه جنگ و مانع از پيروزى نظامى و يافته شدن راه حل سياسى شدهاند.
كودتاى براى آنست كه جنگ در سود امريكا و انگلستان و اسرائيل، تا تحقق هدفهاى زير ادامه يابد:
دانستنى است كه آيةالله منتظرى، در بهار 1360، به خمينى نوشته بود كه با صلح و اخذ غرامت موافقت كند. اما وقتى نزد او رفته بود، اعضاى دفترش گفته بودند مثل اينكه بوى دلار به مشام آقاى منتظرى رسيده است!!
خمينى خواب «كمر بند شيعه» را مىديد. گمان مىكرد بنا بر توافق با ريگان و بوش، (سازش محرمانه در اكتبر 1980 كه به اكتبر سورپرايز معروف شد) به او اسلحه كافى خواهند داد و او عراق را فتح خواهد كرد و ايران و عراق و سوريه و لبنان، يك كمر بند شيعه تشكيل خواهند داد كه رهبرى جهان اسلام را از آن خود خواهد كرد. عرفات به خمينى گفته بود: به شما دروغ مىگويند. ممكن نيست بگذارند پاى سرباز ايرانى به بغداد برسد. به شما آن اندازه اسلحه نمىدهند كه در جنگ پيروز شويد. آن اندازه مىدهند كه جنگ را ادامه بدهيد. با او از نقشه «آكاردئون» صحبت كرده بود كه بنا بر آن، با استفاده از جنگ، قواى اسرائيل لبنان را اشغال و فلسطينها را از آن كشور مىراند. و چنين شد.
بنىصدر، در پيام 22 خرداد 1360 خود به مردم ايران - كه سندى است تاريخى بلحاظ اينكه هشدارهاى مندرج در آن، واقعيت يافتند - به مردم ايران هشدار مىدهد:
»از سه شعار انقلاب اسلامى، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى هيچ محتوائى بر جا نخواهند گذاشت:
1 - استقلال اقتصادى، با بودجهاى كه تهيه كردهاند و با نفتى كه صادر مىكنند و با قراردادهائى كه امضاء مىكنند، از بين مىرود. و چون امنيت نيست، وضع شما محرومان جامعه بدتر خواهد شد و گرانى و بيكارى روزگار شما را سياه خواهند كرد.
2 - استقلال سياسى، بدون استقلال اقتصادى و با وجود ناامنى داخلى و جنگ خارجى از دست خواهد رفت.
3 - از آزادى چيز چندانى نماندهاست. فقدان امنيت تا بدانجاست كه ليره 300 تومانى دو سال و نيم پيش، 5000 تومان شدهاست. روزنامهها تعطيل و زبانها بسته شدهاند. در آينده، از اينهم بدتر خواهد شد. گروهى كه مقامات را به تصرف در آوردهاست، بلحاظ بدتر شدن وضع و بى اعتبار شدن در افكار عمومى، روز به روز، بيشتر به وسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانى همين جريان خواهد شد.
4- روزى محكومى در پاى چوبه دار گفت: اى آزادى! چه جنايتها كه بنام تو نمىكنند! امروز و فردا بيشتر از امروز، خواهند گفت: اى اسلام! چه جنايتها كه بنام تو نمىكنند! چنان دين را از اعتبار خواهند انداخت كه بنام دين، تا يك قرن، كسى نتواند حرفى بزند و دعوتى به حق كند.
5 - اينجانب هيچ گناهى جز اينكه خواستهام استقلال و آزادى و اسلام، بعنوان تضمين كننده استقلال و آزادى و زمينه ساز رشد و تعالى همه جانبه انسان به اجرا در آيد، نداشته و ندارم. از اسلام نان نخوردهام اما تمام عمر را در خدمت به آن گذراندهام. به شما مردم گفتم كودتاى خزنده را اجرا مىكنند و مراحل آن را هم يكايك شرح كردم. تا اينجا نيز، بهمان ترتيب انجام دادهاند و مرحله آخر آن كه سلب عنوان رياست جمهورى و گرفتن جان اينجانب است را نيز، دست اندر كارند تا انجام دهند. اگر چنين كردند، علاوه بر آنچه در بالا پيش بينى كردم، امور زير نيز واقع خواهند شد:
الف - برخوردهاى پايدار در كشور بر برخوردهاى مسلحانه كنونى اضافه خواهند شد و خود بر مشكلات بالا خواهند افزود. مردم ما كر و كور نيستند و وضعيت روزمره خود را مىبينند و مىبينند كه دو سال و نيم حكومت حزب حاكم روز به روز وضعيت كشور را بدتر ساخته و امنيت از بين رفتهاست. اقتصاد فلج شدهاست. جنگ داخلى و خارجى بطور مستمر ادامه دارد و اينك خطر گسترش آن نيز هست.
ب - جنگ تحميلى، در صورت طولانى شدن، به فرسودگى كامل نيروهاى ايران و عراق مىانجامد و در خاورميانه، زمينه اجراى برنامه امريكا فراهم مىگردد و همانطور كه در جريان گروگانگيرى ملاحظه كرديد، ناچار به شرائط سنگين تن خواهند داد. همانطور كه بيمى به خود راه ندادند روزى گفتند تا گروگانها در دست ما است، گلوگاه امپرياليزم امريكا در دست مااست و وقتى تسليم شدند، گفتند: گروگانها جنس بونجل بودند و امريكا نمىخواست، ناچار شديم از سر بازشان كنيم، خواهند آمد و خواهند گفت: چاره نداشتيم جز اينكه به شرائط تسليم بشويم.
مردم بدانيد!
چهار وزير خارجه آمدند و پيشنهاد كردند كه قواى عراق به داخل خاك عراق عقب نشينى كنند و مقدارى هم از مرز فاصله بگيرند و از هر دو طرف حريمى غير نظامى بوجود بيايد و بعد موارد اختلاف، از طريق سياسى، حل گردند. ما از آنها خواستيم نقشه بياورند و روى نقشه پيشنهاد خود را براى ما روشن بگردانند. قرار بود در 18 خرداد بيايند كه با ملاحظه وضع كشور منصرف شدند. از ابتداى جنگ بدين سوى، امروز، وضعيت نظامى ما بهترين وضعيت است. عقيده اينجانب اين بود كه اگر ما را به حال خود بگذارند، با چند پيروزى چشم گير ما نه تنها پيروزى نظامى بدست مىآوريم بلكه نقشههاى امريكا را در منطقه در هم مىريزيم و مىتوانيم عصر سوم تاريخ را آغاز كنيم. ضربه از خارج را تحمل كرديم، ارتش مهاجم را متوقف ساختيم و شروع به اضمحلال آن نموديم. در پشت سر، كردند آنچه كردند و شما از آن اطلاع داريد. وضع جنگ تا اين لحظه، اينطور است. هستيم و مىبينيم كه اين وضع چگونه تحول خواهد كرد.«
بنىصدر، در «خيانت به اميد» كه نگارش آن را، در روزهاى بعد از كودتا، در خانه شهيد لقائى، شروع كرد، در باره جنگ و هدفهائى كه امريكائيان و ملاتاريا مىخواهند با ادامه آن، بدانها برسند، نوشته است:
»باور من، از 3 ماه پيش به اين طرف، اينست كه جنگ مثل يك زخم چركين برجا مىماند و اگر هم موفقيتهاى نظامى بدست بيايند، مثل گروگانگيرى، با تغييرات بزرگى در ايران و منطقه، بسود امريكا و اسرائيل، بپايان مىرسد. تغييرات دلخواه امريكا كه چند نوبت در كارنامه شرح كردهام، عبارتند از:
1 - ايران كه از راه انقلاب خود، الگوى انقلاب شدهاست، به يك خطر خارجى تبديل مىشود و اين امر سبب مىشود كه بازار وسيعى براى اسلحه امريكائى فراهم مىشود.
2 - امريكا با ايجاد پايگاه نظامى در خليج فارس، زنجير پايگاههاى نظامى خويش را با اين حلقه، بهم پيوند مىدهد.
3 - اختلافات دينى و قومى كه رژيم شاه نتوانسته بود در منطقه ايجاد كند، نه تنها امكان هرگونه وحدت عملى را از بين مىبرند بلكه سبب تحكيم حاكميت امريكا و اسرائيل بر منطقه مىشوند.
4 - جبهه امتناع (كشورهاى عرب مخالف تسليم به امريكا و اسرائيل) از بين برود و به احتمال قريب به يقين، اسرائيل از فرصت استفاده كرده و به لبنان حمله كند و كار نهضت مقاومت فلسطين را يكسره بسازد.
4 - با بى اعتبار شدن انقلاب ايران در داخل و خارج كشور و از بين رفتن جبهه امتناع و ضعيف شدن فلسطينيها، رژيمهاى وابسته به امريكا تثبيت شوند.
5 - مصر از نو موقعيت رهبرى در جهان عرب پيدا كند و محور رياض - قاهره - كه يكى نيروى مالى و ديگرى نيروى نظامى است - تكيه گاه رژيمهاى وابسته منطقه گردند. اسرائيل نيز نقش سگ پاسبان منافع امريكا را بر عهده بگيرد.
6 - و ازآنجا كه رژيم خمينى، بلحاظ گذشته گرائى و شكل گرائى، انعطاف پذيرى لازم را براى تطبيق خود با تحول سياست جهانى امريكا ندارد، ناگزير موافقت دو سياست رژيم خمينى و امريكا كه هر دو زير فشار بحرانهاى خود عمل مىكنند، موقتى است و رژيم خمينى كه زير فشار داخلى نمىتواند روى حمايت امريكا حساب كند، به انتخاب ميان سقوط بر اثر عمل مخالفان و يا تحول از درون ناگزير گردد.
انقلاب اسلامى: استقرار ايران گيتيها و وضعيت امروز ايران، دقت اين پيش بينى را نشان مىدهد.
7 - اختيار نفت و پترو دلار در دست امريكا قرار بگيرد و اسلحه نفت را او هر وقت خواست بكار برد.
http://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/4085-2013-09-16-19-14-06.html
نقشها در ادامه و اداره جنگ و هدف از ادامه جنگ بنا بر «عبور از بحران» رفسنجانی/بنىصدر مايل است به جنگ خاتمه دهد ولى شعارهاى راه پيمائى امروز و اظهارات امام يقيناً راه را بر ايشان بسته است
١٣٩٢/٠٦/١٦- سایت انقلاب اسلامى: در
سالگرد تجاوز عراق به ایران، فرصت را براى معرفى كسانى كه در ادامه جنگ و
رهبرى آن به شكست نقش داشتهاند، با مراجعه به «عبور از بحران»، يادداشتهاى
روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، مغتنم می شماریم. این مطلب در روزنامه
انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر 1379 منتشر شده بود.
نقشها در ادامه و اداره جنگ
انقلاب اسلامى: در
بيستمين سال روز جنگ، هاشمى رفسنجانى مدعى است ايران اسلحهاى ساختهاست
كه هيچ كشورى در جهان آنها را نساختهاست. اين اسلحه غير از خود و او
خامنهاى چه مىتواند باشد؟ كدام كشور اسلحه ساخته است كه كشورى را ويران
كنند؟
و
او مىگويد در جنگ پيروز شديم. دروغ پوشش حقيقت است. زيرا دروغ خالص
نمىتوان ساخت. اما حقيقتى كه اين دروغ آن را مىپوشاند، شكست در جنگ 8
ساله نيست كه پيروزى مىخواند بلكه هدف واقعى ادامه جنگ را مىپوشاند. هدف
از ادامه جنگ در خدمت منافع امريكا و انگليس و اسرائيل، استقرار رژيم ايران
گيتيها بود و او گمان مىكند بدان رسيده است و در همان حال مىخواهد آن
را از ديد مردم كشور بپوشاند. به سراغ كتاب «عبور از بحران» مىرويم تا
ببينيم آيا در باره هدف از ادامه جنگ و طرز اداره آن، چه نوشتهاست
هدف از ادامه جنگ چه بود بنا بر «عبور از بحران»؟
در 12 فروردين 60، يادداشت كردهاست كه:
»در
پيام امام در مورد جنگ و هيأت ميانجى هم مطالبى آمده كه سياست آقاى
بنىصدر را محكوم مىكند. آقاى بنىصدر در كارنامه ديروز نوشته مايل است به
جنگ خاتمه دهد و صلح كند. ولى شعارهاى راه پيمائى امروز و اظهارات امام
يقيناً راه را بر ايشان بسته است.«
انقلاب اسلامى: بتاريخ
22 ارديبهشت، بنىصدر نامهاى به خمينى، در باره پيشنهاد چهار وزير خارجه
كشورهاى غير متعهد نوشته است كه سندى تاريخى است. آن را در شماره آينده، از
نظر خوانندگان مىگذرانيم.
اما در پيام خمينى بمناسبت 12 فروردين، سومين سالگرد همه پرسى، آمدهبود:
«بايد
جهانيان بدانند كه امروز كشور ايران مثل ابر قدرتها يا رژيمهاى فاسد دست
نشانده ابر قدرتها نيست كه يك اقليت زورگو و قلدر بر يك اكثريت مظلوم تحت
سلطه حكومت كنند و مقدرات آنها را بدست گيرند. بلكه ايران امروز يك ملت است
كه دستهاى از آن خدمتگزارانى هستند كه تدبير امور كشور و دفاع از آن را،
با اراده ملت، بر عهده دارند و ملت نيز خود را عهده دارپشتيبانى از آنها
مىداند...
و
كسانى كه به عنوان حسن نيت پاى در ميان گذاشته و رفت و آمد مىكنند، اگر
حقيقتاً بشر دوست و با حسن نيت و به حكم اسلام به اين امر قيام نمودهاند،
بايد با رسيدگى كامل ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را
از كسى كه بر آن جنايت واقع شده است، شناسائى نموده، معرفى نمايند. ملت ما
در مقابل حق و عدالت تسليم است. چنانچه در مقابل ظلم و جور ايستادهاست. ما
انتظار داريم تا هيئتى به تجاوزات و جنايات رسيدگى كامل نمايد و متجاوز را
معرفى و با آن طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد.«
بدينسان،
در 12 فروردين، خمينى، خطاب به جهانيان، مىگويد: در ايران، امور بدست
منتخبان مردم است و در 6 و 25 خرداد، مىگويد: اگر همه مردم و 35 ميليون
بگويند بله، من مىگويم نه! اما در باره پيشنهاد صلح، كلمه مخالفتآميزى
وجود ندارد كه سياست بنىصدر را محكوم كند. با وجود اين، جمله مبهمى را
آوردهاست (متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل كنند كه...) كه بعد از كودتا، شرط «مجازات متجاوز» و دست آويز ادامه جنگ شد. در
حقيقت، رئيس جمهورى، بنىصدر، در 10 فروردين، در گفتگو با خبرگزارى پارس،
گفته بود: هيأت كنفرانس اسلامى، پيشنهاد ايران را داير بر تحقيق در باره
متجاوز و تعيين آن، پذيرفتهاست. خمينى در پيام خود، «با آن طورى عمل كنند
تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد» را افزودهاست.
دانستنى كه او خود در تجاوز به حقوق بشر، از صدام پيشى گرفت.
در يادداشت 13 فروردين، نوشته است:
«ساعت نه صبح به زيارت امام رفتم. چيزهائى كه در ارتباط با جنگ و هيأت صلح مىدانستم، گفتم. امام
ضمن اينكه مايلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمىدانند كه ما كوتاه بيائيم و
از اينكه شرط شود بعد از صلح، نبايد به ملت عراق عليه صدام كمك كنيم،
نگرانند. اگر اين مضمون بخواهد در قرارداد بيايد، نگرانى دارند مخصوصاً با
توجه به انتظارات مردم عراق.»
انقلاب اسلامى:
شورايعالى دفاع و خمينى با پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد، موافقت كرده
بودند. خمينى به بنىصدر گفته بود: صلح بكنيد اما اسمش را صلح نگذاريد.
پيش از شما، دو اتوبوس روحانيون آذربائيجان را به اينجا آورده بودند. آنها
مصراً خواهان ادامه جنگ بودند. بنىصدر به او پاسخ گفته بود: اينها را به
اينجا مىآورند تا شما را به ادامه جنگ راضى كنند. اگر راست مىگويند، در
برابر مردم بايستند و بگويند خواهان ادامه جنگ هستند تا نيت واقعيشان را بر
مردم آشكار كنند و مردم بدانند جنگ را براى استقرار استبداد مىخواهند. هاشمى رفسنجانى براى آنكه خمينى را به ادامه جنگ بر انگيزد، شرط «كمك نكردن به ملت عراق» را جعل كردهاست.
در يادداشت 14 فروردين قيد كردهاست كه:
«آقاى خامنهاى هم آمدند و در باره وضع جنگ و هيأت صلح و مطالب جارى، بحثهاى مفيدى داشتيم.»
در يادداشت روز 21 فروردين آوردهاست:
«با آقاى رجائى در باره پيشنهادات
هيأت صلح غير متعهدها، صحبت كرديم. پيشنهاد ايجاد منطقه غير نظامى در خاك
ايران، همراه با خروج نيروهاى عراقى را دادهاند. بعضى از نظامىها و آقاى
بنىصدر مايلند با تعديلى بپذيرند.»
انقلاب اسلامى: همانطور
كه در اين چهار يادداشت تصريح مىكند، تا اينجا، او، هاشمى رفسنجانى، و
خمينى و خامنهاى و رجائى مخالف پايان يافتن جنگ بودهاند. و
1
- »شرطى» را كه مىآورد، جعل او است زيرا در پيشنهاد چهار وزير خارجه كه
هيأت كشورهاى غير متعهد را تشكيل مىدادند، چنين شرطى وجود نداشت.
2 - قواى
دو كشور از مرزهاى بين المللى، در داخل خاك خود، به اندازه توپ رس، فاصله
مىگرفتند و بعد از متاركه، به گفتگو مىنشستند. او نصف حقيقت را مىنويسد
كه بزرگترين دروغ است. قرار بر منطقه غير نظامى در خاك ايران تنها نبود در
خاك دو كشور بود.
3 - تكرار
كنيم كه شورايعالى دفاع و شخص خمينى با پيشنهاد موافقت كرده بودند و قرار
بود در 26 خرداد، هيأت پاسخ موافق عراق را بياورد و پايان جنگ اعلان شود.
رجائى به هيأت اطلاع داده بود كه چون فعل و انفعالى دارد انجام مىگيرد،
سفر خود را به تأخير بياندازد. فعل و انفعال كودتا بر ضد رئيس جمهورى منتخب
مردم و بقصد ادامه جنگ بود.
شگفتا! وقتى آنها حاضر بودند غرامت بپردازند چگونه مىتوانستند شرط در كار بياورند!
در يادداشت 31 خرداد، پس از شرح رأى بر عزل رئيس جمهورى، گفتگوى خود را با اولاف پالمه، يادداشت كردهاست:
«با
آقاى اولاف پالمه، معاون دبير كل سازمان ملل و فرستاده ويژه ملاقاتى
داشتم. پيشنهادى براى خاتمه دادن به جنگ داشت. امتيازى نمىخواست. بيرون
رفتن بى قيد و شرط نيروهاى عراق را نپذيرفت ولى از ما قبول مذاكره
مىخواست. من از موضع قدرت با ايشان صحبت كردم»!
انقلاب اسلامى: نخستين
اثر كودتا، عدول عراق بودهاست از پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد. حالا
ديگر عراق با بيرون رفتن بدون قيد و شرط موافقت نمىكند!
دانستنى
است كه صدام در گفتگو با هيأت كنفرانس اسلامى، تخليه بدون قيد و شرط ايران
را پذيرفته بود. اين ايران بود كه افزون بر آن، مجازات و جبران خسارات جنگ
را مطالبه مىكرد كه كشورهاى خليج فارس پذيرفتند بپردازند.
در يادداشت 3 بهمن 60، خبر مىدهد كه جبههها راكدند و:
«اخبار
مىگويد عراق براى صلح دست و پا مىزند. سازمان ملل خواسته ميانجيگرى كند.
ما بر همان حرفها و شرائط سابق هستيم. خروج عراق، محاكمه متجاوز و پرداخت
غرائم جنگ، اينها سياست امام است.»
انقلاب اسلامى: خروج
قواى عراق حتى فاصله گرفتن قوايش از مرزهاى بين المللى و پرداخت غرامت
پذيرفته شده بودند. اين شرط نيز پذيرفته شده بود كه رسيدگى و متجاوز معين
شود. پس چرا كودتا شد و چرا جنگ ادامه يافت؟
در يادداشت 8 اسنفد 60، اعتراف بسيار مهمى مىكند:
«شب،
در جلسه شوراى عالى دفاع شركت كردم. گزارش جبههها و بحث در باره تهيه
مهمات ضرورى و پيشنهادات پالمه بود. پالمه خروج عراقيها را پذيرفته. مذاكره
در باره مرزها، منجمله اروند رود مىخواهد و حضور نيروهاى ناظران بين
المللى در مرزها و پرداخت غرائم جنگ به دو طرف از طرف دولتهاى داوطلب. سپس مصاحبه كردم. سرهنگ سليمى آمد و از عدم همكارى صياد شيرازى گله داشت. مىگفت: نيرو به ما نمىدهند.»
انقلاب اسلامى: بدينسان،
پالمه، - نخست وزير سوئد كه ترور شد - نيز، به نمايندگى سازمان ملل، بيرون
رفتن قواى عراق و پرداخت غرامت را پذيرفتهاست. پس چرا جنگ ادامه يافت؟
زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت. در همان ياداشت، توضيح مىدهد:
«به
دفتر رئيس جمهور رفتم تا در باره جواب به اولاف پالمه كه طرحى براى صلح با
عراق ارائه كرده، مشورت كنيم. با حضور نخست وزير و وزير خارجه مشورت كرديم
و روى جواب تصميم گرفتيم. نتيجه اين شد كه هنوز براى صلح زود است. بايد
ضربهاى كارى وارد كنيم كه صدام كاملاً در موضع ضعف باشد و معترف به شكست.
ولى رد كلى ميانجيگرى هم صلاح نيست. روى سه شرط خيلى تأكيد كرديم: 1 - خروج
بى قيد و شرط و 2 - پرداخت خسارت و 3 - كيفر متجاوز.
انقلاب اسلامى: چون
دو شرط اول و دوم حاصل بودهاست، شرط سوم كه تحقيق بقصد تعيين متجاوز بود
را كيفر متجاوز كردهاند تا بهانه براى ادامه جنگ داشته باشند. بدين قرار
تا اينجا، هاشمى رفسنجانى و خامنه اى و مهندس موسوى و ولايتى موافق ادامه
جنگ بودهاند.
http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/3897-2013-09-07-20-34-41.html?Itemid=0
@@@@@@@@@@@@@نقشها در ادامه و اداره جنگ بنا بر «عبور از بحران» رفسنجانی/چند روز قبل از شهادت فلاحی و فکوری/رى شهرى اصرار دارد كه فرماندهان سطح بالاى ارتش عوض شوند ...
۱۳۹۲/۰۶/۲۰
كسانى كه در اداره جنگ و طولانى كردن آن نقش داشتهاند:
در يادداشت 2 فروردين 60، مىنويسد:
»براى
بازديد از جبهه و گذراندن ايام نوروز با رزمندگان و بررسى راههاى فعال
كردن جبههها كه راكد است، با قرار قبلى، ساعت هفت و نيم صبح، باتفاق عفت،
فاطمه، ياسر، مهدى و چند پاسدار، با هواپيماى كوچك جت فالكن، عازم خوزستان
شديم.«
انقلاب اسلامى:
بدينسان، رئيس مجلس، «با قرار قبلى»، به خوزستان مىرود تا جبههها را
«فعال كند»! اين مداخله را در كارى كه به او كمتر ربطى نداشته است، روز به
روز بيشتر مىكند:
در يادداشت سوم فروردين مىنويسد:
»ساعت
هشت و نيم به ديدن فدائيان اسلام، در هتل آبادان رفتم. اكثر مجروحان از
نيروهاى فدائيان بودند كه بخشى از جبهه ذوالفقار را اداره مىكردند. در
مجموع، آنچه كه از رشادت و ايثار مدافعان اين جبهه سرنوشت ساز شنيده بودم
كمتر از حقايق ملموس صف و ميدان آبادان و خرمشهر بود.«
انقلاب اسلامى: در
جبهه آبادان، ملاتاريا 11 گروه را آورده بود تا نمايش «جنگ انقلابى» را
بدهد. اين قسمت از نوشته هاشمى رفسنجانى، از دست رفتن خرمشهر و به خطر سقوط
افتادن آبادان را، از ديد عقل خواننده مخفى كند.
در
يادداشت دوم تير، اعتراف مىكند كه «در اول شب، شورايعالى دفاع، به عنوان
نماينده در شوراى موقت رياست جمهورى، شركت كردم. آقاى فلاحى، وضع جبههها و
طرحهاى آينده را گفت. رضايت بخش است و تصميماتى گرفتيم.«
انقلاب اسلامى: بدينسان
اعتراف مىكند كه تا روزهاى اول بعد از كودتا، وضعيت جبهه و طرحها رضايت
بخش بودهاند. او واقعيتى را سانسور مىكند: نيروهاى مسلح طرحهائى را آماده
كرده بودند كه اگر صدام پيشنهاد هيأت را نپذيرفت، به اجرا بگذارند و تا
سال روز جنگ، خاك كشور را از وجود قواى دشمن پاك كنند. هاشمى رفسنجانى به
وجود اين طرحها اعتراف مىكند:
در روز دوشنبه، 15 تير 60، يادداشت مىكند كه:
»بعد
از ظهر، شورايعالى دفاع داشتيم. تيمسار ظهير نژاد احضار شده بود براى
بررسى اختلاف نظرهاى ايشان و آقاى ولى الله فلاحى. بحث زيادى شد. در رفع
اختلافات، پيشرفتى نكرديم.
قرار
شد در جبهه عمل كنند و حركتى را خيلى زود براى سركوب نيروهاى متجاوز بعثى
عراق آغاز نمايند. از كمبود مهمات مىگفت كه قول تأمين آن داده شد. بعد از
سفر اول سال من به خوزستان و مذاكره با فرماندهان در جبهه و سپس مشاوره و
پيگيريها، طرحهاى عملياتى تهيه شده بود ولى با وجود بنىصدر، كارها كند بود.«
انقلاب اسلامى: غير
از اينكه تهيه طرحها ربطى به سفر او به خوزستان نداشت كه هدفش همراه كردن و
به تهران انتقال دادن بخشى از پاسداران براى اجراى طرح كودتا بود، مىگويد
«قول تأمين مهمات داده شد». بنا بر اين، بايد رابطهاى ميان قول دهندگان و
فروشندگان اسلحه مىبودهاست كه قول دادهاند. وگرنه چطور ارتشيان تا آن
هنگام موفق به تهيه مهمات نشدند؟ چنانكه،
در يادداشت 2 مرداد 60، تصريح مىكند:
»بعد
از ظهر، در جلسه شورايعالى دفاع در ستاد ارتش شركت كردم. آقاى فلاحى گزارش
جبههها و آقاى فكورى گزارش رسيدن مهمات را - كه نگران كمبود آنها بوديم
-...دادند.
فرماندهان
لشگرها را دعوت كرده بوديم از خوزستان آمدند. اعتراض كرديم كه چرا به
وعدههاى حمله، عمل نشده؟ عذرهائى مطرح كردند و وعده كردندبه زودى عمل كنند.«
انقلاب اسلامى: بدينسان، در پى كودتا، به ملاتاريا اسلحه و مهمات فروخته مىشود. با وجود اين، در يادداشت 5 مرداد، خبر مىدهد:
»ساعت
پنج بعد از ظهر، در شورايعالى دفاع در نخست وزيرى، شركت كردم. آقاى فلاحى
گزارش جبههها را داد. حمله لشگر 16 موفق بوده و غنائم و اسراى زيادى
گرفتهاند. دشمن را از شمال كرخه كور عقب راندهاند ولى در دزفول، لشگر 21
فتح، عمل نكرده و در آبادان هم، حمله لشگر 77 خراسان، بى نتيجه ماندهاست.«
در يادداشت 12 مرداد، خبر از ركود جبههها و مداخله خود در امور ارتش مىدهد:
»ساعت
پنج بعد از ظهر، در شورايعالى دفاع شركت كردم. گزارش جبههها را دادند كه
راكد است. پيشنهاد فرماندهى غرب را براى آقاى سرهنگ صياد شيرازى نموديم كه
نظاميان را خوش نيامد...«
در 22 مرداد، جلسه در حضور خمينى را يادداشت مىكند:
»سپس
با شورايعالى دفاع به خدمت امام رسيديم. امام گله داشتند كه سريعاً عمل
نمىكنند و جبههها را راكد گذاشتهاند. تيمسار ولى الله فلاحى گزارشى از
وضع نيروهاى مهاجم و جبههها و تدبيرى براى حركت در جنگ داد و بحثهاى زيادى
شد. قرار شد با شركت فرمانده نيروى زمينى، تيمسار ظهير نژاد، روز شنبه
طرحهاى زمانبندى شده، براى اخراج دشمن و تحرك در جبهه، در محضر امام تصويب
شود و فرماندهانى كه آمادگى عملى ندارند، كنار بروند.«
در يادداشت 10 شهريور، خبر مىدهد كه:
»خبر
رسيد كه ارتش در كرخه كور، حملهاى موفق داشته و نيروى زمينى از حملهاى
كه قرار بوده در جاى ديگر بكند، طفره مىرود. سرهنگ جواد فكورى از اهواز
تلفن كرد و از من مىخواست كه اصرار كنم حمله شود. احمد آقا تلفن كرد و
گفت: ظهير نژاد اصرار دارد كه نشود آن را موفقيتآميز نمىداند.«
در يادداشت 17 شهريور، معلوم مىكند چگونه خريدهاى نظامى از دست وزارت دفاع بيرون مىرود و هاشمى رفسنجانى در آنها نقش پيدا مىكند:
»آقايان
فتوحى و موسوى آمدند و خبر از آمادگى فروش مهمات و نيازهاى ارتش، توسط
شركتى دادند. مىگفتند وزارت دفاع استقبال نمىكند. قرار شد بررسى كنم.«
بنا بود
اگر صدام پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد را نپذيرفت، تا سال روز شروع
جنگ، قواى عراق از ايران رانده شوند. صدام پيشنهاد را پذيرفت اما ملاتاريا
كودتا كرد تا جنگ را ادامه دهد. بنابر يادداشت دوم مهر، هنوز از عمليات
خبرى نيست و صحبت از تغيير فرماندهان بميان مىآيد:
» با سرتيپ ظهير نژاد در جبهه، تماس گرفتم و از علت تأخير عمليات صحبت مىشد. قول داد كه عمل شود. آقاى
رى شهرى اصرار دارد كه فرماندهان سطح بالاى ارتش عوض شوند. ولى امام و
ماها مصلحت نمىدانيم بخاطر وجود نقاط ضعف گذشته و با سوءظنها، نيروهاى
كاردان را از دست بدهيم و مشكل براى افراد و خانوادهها پيش آيد.«
در يادداشت 4 مهر مىآورد:
»باز كارى كه قرار بود در جبههها بشود، انجام نشده...«
در يادداشت 8 مهر ماه، خبركشته شدن سرتيپ فلاحى، رئيس ستاد ارتش و سرهنگ فكورى، وزير دفاع را مىدهد:
»چهار
نفر آقايان فلاحى، نامجو، كلاه دوز و فكورى جزء شهدا هستند. هواپيماى حامل
33 جنازه و 32 مجروح و 25 مسافر، بودهاست كه فقط 23 نفر زنده ماندهاند.«
در يادداشت 9 مهر، معلوم مىكند پيشنهاد رى شهرى، عملى شدهاست:
»آقاى
ظهير نژاد وضع جبههها و طرحهاى آينده جنگ را گفت. به ايشان، پيشنهاد
رياست ستاد شد. راضى نبود و نوعى حذف تلقى مىكرد و معتقد بود در نيروى
زمينى، نقش بهترى دارد و در ستاد، نيرويش راكد است. ولى نظر ايشان پذيرفته
نشد... سرانجام ايشان رئيس ستاد مشترك و آقاى صياد شيرازى فرمانده نيروى
زمينى شد. مسئله همآهنگى سپاه با ارتش، در انتخاب آقاى صياد شيرازى نقش
داشت.«
انقلاب اسلامى:
امروز كه رويدادها روى دادهاند، معلوم است كه ملاتاريا با انجام عمليات
نظامى سرانجام بخش موافق نبودهاست زيرا مىبايد جنگ ادامه مىيافت و نه با
پيروزى ارتش در جنگ . زيرا مىخواست سپاه را جانشين ارتش كند. كشتن
فرماندهان ارتش و گماردن صياد شيرازى به فرماندهى نيروى زمينى، خيال
ملاتاريا را از اين دو جهت، مىآسود.
در يادداشت 17 مهر، ديگر از تحرك جبهه خبرى نيست بجاى آن، صحبت از رابطه با بارزانيها و طالبانيها مىشود:
»گزارش
جبههها را تيمسار ظهير نژاد و سرهنگ صياد شيرازى دادند. شيرازى وضع
بارزانيها و طالبانيها را گفت. معتقد است كردهاى بارزانى نسبتاً با صداقت
عمل مىكنند و حتى با كردهاى ضد انقلاب ايران مىجنگند. طالبانيها دوروئى
مىكنند و مىخواهند فريب بدهند. با كردهاى ضد انقلاب داخلى، همكارى دارند.«
در يادداشت 24 مهر، خبر از شكست مىدهد:
«چهار
بعد از ظهر، جلسه شوراى عالى دفاع داشتيم. وضع جبههها در اين هفته راكد
است. چند كيلومتر ما پيشروى كردهايم كه دو باره عراقيها پس گرفتهاند.
نزديك دزفول، دو تانك و چهار نفر از ما غنيمت گرفتهاند. يك نفر شهيد و 10
نفر مفقود دادهايم.»http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/3992-2013-09-11-20-07-32.html?Itemid=0
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در يادداشت 1 آبان، همچنان خبر از ركود مىدهد:
»بعد از ظهر، شورايعالى دفاع در مجلس تشكيل شد. گزارش جبهه، حكايت از ركود جبههها در هفته گذشته دارد. مخصوصاً در ماهشهر و رقابيه دو ضربه خوردهايم و فرمانده نيروى زمينى، هنوز آماده اجراى طرحهاى تصويب شده نيست.«
بنابر يادداشتهاى 8 آبان و 16 آبان، حالا ديگر فرماندهى جنگ با هاشمى رفسنجانى است و فرمانده نيروى زمينى به او گزارش مىدهد:
»پيش از ظهر، سرهنگ صياد شيرازى آمد و برنامههاى آينده جنگ را گفت. طرح خوبى به نظر مىرسد...«
»پيش از ظهر، آقاى يحيى رحيم صفوى، فرماده عمليات سپاه در خوزستان، آمد و سه طرح جنگى را در جنوب و غرب ارائه داد. حداقل دو هفته تا اجراى اولين طرح، وقت لازم است. از فرصتى كه برايشان تعيين كرده بوديم، چند هفته تأخير دارند.»
به رغم خريد اسلحه و مهمات، هنوز جبههها راكد هستند و نوبت به صبور شدن رسيدهاست: در يادداشت 20 آبان مىآورد:
»شام را با احمد آقا و آقاى خامنهاى صرف كردم... از اينكه در جبههها تحرك نيست، ناراحتيم ولى در انتظار تحرك، صبر مىكنيم.«
در يادداشت 11 آذر، خبر از زد و خورد و تقويت نيروهاى عراقى در بستان را مىدهد. در يادداشتهاى 14 آذر، خبر مىدهد كه صياد شيرازى و محسن رضائى خودشان را براى حملهاى در غرب آماده مىكنند و در يادداشت 15 آذر، جلسه در حضور خمينى را گزارش مىكند. حالا ديگر، استفاده از موجهاى انسانى بجاى اسلحه و فن نظامى است:
»در محضر امام، شورايعالى دفاع، ساعت 10 صبح تشكيل شد. آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمده بودند. گزارش پيروزى جبهه بستان را دادند. پيروزى مهمى است. يكصد تانك و نفر بر سالم، حدود يكصد ماشينهاى برزگ راه سازى، ماشينهاى زياد ديگر و مهمات و سلاحهاى فراوان گرفتهايم. 2500 نفر از دشمن كشته و 500 نفر اسير شدهاند.
متأسفانه ما هم تلفات زياد دادهايم. 125 نفر نظامى شهيد و 400 نظامى مجروح و 700 نفر از نيروى مردمى شهيد و 1800 نفر مجروح داشتهايم. به دليل اينكه نيروهاى پياده عامل اين فتح بودهاند و فداكارانه به قلب دشمن زدهاند، پيروز شدهايم و تلفات زياد دادهايم. تأكيد كرديم اينگونه تلفات در حملههاى ديگر نبايد داشته باشيم. بين آقايان ظهير نژاد و صياد شيرازى اختلاف است. بطور كلى اختلاف بين ستاد و نيروى زمينى و هوائى مطرح شد. امام نصيحت كردند همكارى كنند.«
انقلاب اسلامى: اختلاف ظهير نژاد و ديگر فرماندهان ارتش با صياد شيرازى بر سر اين بودهاست كه او و رضائى و رحيم صفوى، با بكار بردن موجهاى انسانى، تلفات را به حد اكثر مىرسانند و جنگ را دائمى مىگردانند. بعد از 8 سال جنگ، مسلم شد حق با فرماندهان ارتش بودهاست.
در يادداشت 21 آذر، خبر مىدهد كه ظهير نژاد اعتراضهايش را به نيروهاى سه گانه طرح كردهاست و در يادداشتهاى 23 و 28 آذر، زمان انجام طرحها را »آينده نسبتاً دور« معين مىكند:
در يادداشت 23 آذر:«آقاى رضائى از جبهه تلفن كرد و گزارش جبهه را داد. كمى اثر ضعف و احتياط در اظهاراتش بود. طرح گيلان غرب هم 60 درصد موفق بوده.«
در يادداشت 28 آذر: «عصر آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمدند. وضع جبههها را گزارش دادند. در گيلان غرب، پس از چند روز درگيرى، حدود 300 شهيد دادهايم و 50 درصد هدف را بدست آوردهايم. برنامه آينده را گفتند. گرفتن شهرك كوچك عراق در مرز و حمله وسيع به عراق در جنوب، در آينده نسبتاً دور.
صياد طرفدار سرعت در حمله بود ولى سپاه مخالف عجله بود. براى اولين بار، فرمانده ارتش را از سپاه انقلابىتر مىبينم. سپاه بخاطر شهداى زيادش در حمله گذشته، محتاط شده و معتقد شده تا افراد را كاملاً تعليم نداده، وارد جنگ نشود.«
با وجود اين، همچنان بنا بر استفاده از موجهاى انسانى و در نتيجه بالا رفتن ميزان تلفات است: در يادداشت 18 دى اطلاع مىدهد:
»آخر شب، فرمانده سپاه پاسداران و مسئول اطلاعات آمدند و براى تحكيم موقعيت سپاه كمك مىخواستند. گزارش عقب نشينى در شياكوه و تلفات يك گردان ارتش و يك گردان سپاه را دادند كه نزديك به 500 نفر شهيد و مجروح و اسير داشتهايم«
انقلاب اسلامى: اگر يك گردان ارتش و يك گردان سپاه تلف شدهاند، تنها يك گردان ارتش 1000 نفر مىشود!
در يادداشتهاى 24 و 26 بهمن و، خبر مىدهد كه عراق حمله كردهاست:
در يادداشت 24 بهمن: «شب، شورايعالى دفاع در وزارت امور خارجه منعقد شد. در جبهه چزابه و نيسان، دشمن حمله كرده و تلفات سنگين تحمل كرده و ما هم تلفات دادهايم. ولى موفقيتى ندارد.«
در يادداشت 26 بهمن: «در تنگه چزابه، حدود 350 شهيد و بيش از 1000 مجروح دادهايم. 16 گردان سپاه شركت داشته. ارتش چندان فعاليتى نداشته.«
در يادداشت روز 28 بهمن، خبر از رفع حصر آبادان و طولانى شدن جنگ مىدهد:
»ديدن آبادان، بعد از رفع حصر از راه زمين، برايم سرورانگيز بود. در سفر قبلى كه آبادان در محاصره بود، هليكوپتر از مسير دريا رفته بود. روحيه نيروها و مردمى كه مانده بودند، خيلى بهتر از گذشته است.
... بعد از چند پيروزى در جبههها و استقرار وضع سياسى و تأمين امنيت نسبى در كشور، نيروها علاقمند به جنگيدن هستند و مشكلات ناهمآهنگى ارتش و سپاه كم شده و اميد به پيروزيها بزرگتر و فتح نهائى قوى است. اما براى عمليات بزرگ، احتياج به نيروهاى فراوان احتياط و سلاح و مهمات زياد است كه احتياج به زمان و پول دارد. و شرائط سياسى و مالى كشور، اجازه تأمين نظرات نيروها را نمىدهد. فشارهاى منطقهاى و بين المللى هم اجازه صبر زياد را نخواهد داد و ممكن است فرصت را از ما بگيرد.«
انقلاب اسلامى: بدين قرار، او مىدانسته است اسلحه و مهماتى كه ملاتاريا به عمليات بزرگ و سرانجام بخش موفق كنند، در اختيارش قرار نخواهند داد. پس چرا مىبايد جنگ را ادامه مىداد؟ زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت و نه به پيروزى در جنگ. از اين پيروزى سخت نيز مىترسيد.
در يادداشت 28 اسفند، خبر مىدهد كه:
»از جبهه تماس گرفتند و گفتند: دشمن از ناحيه جنوب كرخه كور حمله كرده و شكست خورده و اسير دادهاست.«
انقلاب اسلامى: در 18 خرداد 60، قرار بود هيأت كشورهاى غير متعهد پاسخ موافق عراق را بياورند و جنگ پايان بپذيرد. و باز قرار بود در صورت امتناع عراق از قبول آن پيشنهاد، تا مهرماه 60، قواى عراق از خاك ايران رانده شوند. كودتاگران سفر هيأت را به ايران لغو كردند. اسباب ادامه جنگ را تدارك ديدند. تا پايان سال، اگر از مشكل مهمات و اسلحه، در يادداشتها صحبتى مىشود، بلحاظ كشماكش بر سر از آن خود كردن اختيار خريد است! با وجود اين، در پايان سال 60، نه صلح بدست آمده و نه عراق خاك ايران را ترك گفتهاست. بنا بر يادداشتها، هاشمى رفسنجانى و خامنهاى و امثال مهندس موسوى و ولايتى، عامل ادامه جنگ و مانع از پيروزى نظامى و يافته شدن راه حل سياسى شدهاند.
كودتاى براى آنست كه جنگ در سود امريكا و انگلستان و اسرائيل، تا تحقق هدفهاى زير ادامه يابد:
دانستنى است كه آيةالله منتظرى، در بهار 1360، به خمينى نوشته بود كه با صلح و اخذ غرامت موافقت كند. اما وقتى نزد او رفته بود، اعضاى دفترش گفته بودند مثل اينكه بوى دلار به مشام آقاى منتظرى رسيده است!!
خمينى خواب «كمر بند شيعه» را مىديد. گمان مىكرد بنا بر توافق با ريگان و بوش، (سازش محرمانه در اكتبر 1980 كه به اكتبر سورپرايز معروف شد) به او اسلحه كافى خواهند داد و او عراق را فتح خواهد كرد و ايران و عراق و سوريه و لبنان، يك كمر بند شيعه تشكيل خواهند داد كه رهبرى جهان اسلام را از آن خود خواهد كرد. عرفات به خمينى گفته بود: به شما دروغ مىگويند. ممكن نيست بگذارند پاى سرباز ايرانى به بغداد برسد. به شما آن اندازه اسلحه نمىدهند كه در جنگ پيروز شويد. آن اندازه مىدهند كه جنگ را ادامه بدهيد. با او از نقشه «آكاردئون» صحبت كرده بود كه بنا بر آن، با استفاده از جنگ، قواى اسرائيل لبنان را اشغال و فلسطينها را از آن كشور مىراند. و چنين شد.
بنىصدر، در پيام 22 خرداد 1360 خود به مردم ايران - كه سندى است تاريخى بلحاظ اينكه هشدارهاى مندرج در آن، واقعيت يافتند - به مردم ايران هشدار مىدهد:
»از سه شعار انقلاب اسلامى، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى هيچ محتوائى بر جا نخواهند گذاشت:
1 - استقلال اقتصادى، با بودجهاى كه تهيه كردهاند و با نفتى كه صادر مىكنند و با قراردادهائى كه امضاء مىكنند، از بين مىرود. و چون امنيت نيست، وضع شما محرومان جامعه بدتر خواهد شد و گرانى و بيكارى روزگار شما را سياه خواهند كرد.
2 - استقلال سياسى، بدون استقلال اقتصادى و با وجود ناامنى داخلى و جنگ خارجى از دست خواهد رفت.
3 - از آزادى چيز چندانى نماندهاست. فقدان امنيت تا بدانجاست كه ليره 300 تومانى دو سال و نيم پيش، 5000 تومان شدهاست. روزنامهها تعطيل و زبانها بسته شدهاند. در آينده، از اينهم بدتر خواهد شد. گروهى كه مقامات را به تصرف در آوردهاست، بلحاظ بدتر شدن وضع و بى اعتبار شدن در افكار عمومى، روز به روز، بيشتر به وسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانى همين جريان خواهد شد.
4- روزى محكومى در پاى چوبه دار گفت: اى آزادى! چه جنايتها كه بنام تو نمىكنند! امروز و فردا بيشتر از امروز، خواهند گفت: اى اسلام! چه جنايتها كه بنام تو نمىكنند! چنان دين را از اعتبار خواهند انداخت كه بنام دين، تا يك قرن، كسى نتواند حرفى بزند و دعوتى به حق كند.
5 - اينجانب هيچ گناهى جز اينكه خواستهام استقلال و آزادى و اسلام، بعنوان تضمين كننده استقلال و آزادى و زمينه ساز رشد و تعالى همه جانبه انسان به اجرا در آيد، نداشته و ندارم. از اسلام نان نخوردهام اما تمام عمر را در خدمت به آن گذراندهام. به شما مردم گفتم كودتاى خزنده را اجرا مىكنند و مراحل آن را هم يكايك شرح كردم. تا اينجا نيز، بهمان ترتيب انجام دادهاند و مرحله آخر آن كه سلب عنوان رياست جمهورى و گرفتن جان اينجانب است را نيز، دست اندر كارند تا انجام دهند. اگر چنين كردند، علاوه بر آنچه در بالا پيش بينى كردم، امور زير نيز واقع خواهند شد:
الف - برخوردهاى پايدار در كشور بر برخوردهاى مسلحانه كنونى اضافه خواهند شد و خود بر مشكلات بالا خواهند افزود. مردم ما كر و كور نيستند و وضعيت روزمره خود را مىبينند و مىبينند كه دو سال و نيم حكومت حزب حاكم روز به روز وضعيت كشور را بدتر ساخته و امنيت از بين رفتهاست. اقتصاد فلج شدهاست. جنگ داخلى و خارجى بطور مستمر ادامه دارد و اينك خطر گسترش آن نيز هست.
ب - جنگ تحميلى، در صورت طولانى شدن، به فرسودگى كامل نيروهاى ايران و عراق مىانجامد و در خاورميانه، زمينه اجراى برنامه امريكا فراهم مىگردد و همانطور كه در جريان گروگانگيرى ملاحظه كرديد، ناچار به شرائط سنگين تن خواهند داد. همانطور كه بيمى به خود راه ندادند روزى گفتند تا گروگانها در دست ما است، گلوگاه امپرياليزم امريكا در دست مااست و وقتى تسليم شدند، گفتند: گروگانها جنس بونجل بودند و امريكا نمىخواست، ناچار شديم از سر بازشان كنيم، خواهند آمد و خواهند گفت: چاره نداشتيم جز اينكه به شرائط تسليم بشويم.
مردم بدانيد!
چهار وزير خارجه آمدند و پيشنهاد كردند كه قواى عراق به داخل خاك عراق عقب نشينى كنند و مقدارى هم از مرز فاصله بگيرند و از هر دو طرف حريمى غير نظامى بوجود بيايد و بعد موارد اختلاف، از طريق سياسى، حل گردند. ما از آنها خواستيم نقشه بياورند و روى نقشه پيشنهاد خود را براى ما روشن بگردانند. قرار بود در 18 خرداد بيايند كه با ملاحظه وضع كشور منصرف شدند. از ابتداى جنگ بدين سوى، امروز، وضعيت نظامى ما بهترين وضعيت است. عقيده اينجانب اين بود كه اگر ما را به حال خود بگذارند، با چند پيروزى چشم گير ما نه تنها پيروزى نظامى بدست مىآوريم بلكه نقشههاى امريكا را در منطقه در هم مىريزيم و مىتوانيم عصر سوم تاريخ را آغاز كنيم. ضربه از خارج را تحمل كرديم، ارتش مهاجم را متوقف ساختيم و شروع به اضمحلال آن نموديم. در پشت سر، كردند آنچه كردند و شما از آن اطلاع داريد. وضع جنگ تا اين لحظه، اينطور است. هستيم و مىبينيم كه اين وضع چگونه تحول خواهد كرد.«
بنىصدر، در «خيانت به اميد» كه نگارش آن را، در روزهاى بعد از كودتا، در خانه شهيد لقائى، شروع كرد، در باره جنگ و هدفهائى كه امريكائيان و ملاتاريا مىخواهند با ادامه آن، بدانها برسند، نوشته است:
»باور من، از 3 ماه پيش به اين طرف، اينست كه جنگ مثل يك زخم چركين برجا مىماند و اگر هم موفقيتهاى نظامى بدست بيايند، مثل گروگانگيرى، با تغييرات بزرگى در ايران و منطقه، بسود امريكا و اسرائيل، بپايان مىرسد. تغييرات دلخواه امريكا كه چند نوبت در كارنامه شرح كردهام، عبارتند از:
1 - ايران كه از راه انقلاب خود، الگوى انقلاب شدهاست، به يك خطر خارجى تبديل مىشود و اين امر سبب مىشود كه بازار وسيعى براى اسلحه امريكائى فراهم مىشود.
2 - امريكا با ايجاد پايگاه نظامى در خليج فارس، زنجير پايگاههاى نظامى خويش را با اين حلقه، بهم پيوند مىدهد.
3 - اختلافات دينى و قومى كه رژيم شاه نتوانسته بود در منطقه ايجاد كند، نه تنها امكان هرگونه وحدت عملى را از بين مىبرند بلكه سبب تحكيم حاكميت امريكا و اسرائيل بر منطقه مىشوند.
4 - جبهه امتناع (كشورهاى عرب مخالف تسليم به امريكا و اسرائيل) از بين برود و به احتمال قريب به يقين، اسرائيل از فرصت استفاده كرده و به لبنان حمله كند و كار نهضت مقاومت فلسطين را يكسره بسازد.
4 - با بى اعتبار شدن انقلاب ايران در داخل و خارج كشور و از بين رفتن جبهه امتناع و ضعيف شدن فلسطينيها، رژيمهاى وابسته به امريكا تثبيت شوند.
5 - مصر از نو موقعيت رهبرى در جهان عرب پيدا كند و محور رياض - قاهره - كه يكى نيروى مالى و ديگرى نيروى نظامى است - تكيه گاه رژيمهاى وابسته منطقه گردند. اسرائيل نيز نقش سگ پاسبان منافع امريكا را بر عهده بگيرد.
6 - و ازآنجا كه رژيم خمينى، بلحاظ گذشته گرائى و شكل گرائى، انعطاف پذيرى لازم را براى تطبيق خود با تحول سياست جهانى امريكا ندارد، ناگزير موافقت دو سياست رژيم خمينى و امريكا كه هر دو زير فشار بحرانهاى خود عمل مىكنند، موقتى است و رژيم خمينى كه زير فشار داخلى نمىتواند روى حمايت امريكا حساب كند، به انتخاب ميان سقوط بر اثر عمل مخالفان و يا تحول از درون ناگزير گردد.
انقلاب اسلامى: استقرار ايران گيتيها و وضعيت امروز ايران، دقت اين پيش بينى را نشان مىدهد.
7 - اختيار نفت و پترو دلار در دست امريكا قرار بگيرد و اسلحه نفت را او هر وقت خواست بكار برد.
http://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/4085-2013-09-16-19-14-06.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر