۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

نقش‏ها در ادامه و اداره جنگ بنا بر «عبور از بحران» رفسنجانی/فرماندهى جنگ بدست رفسنجانی و استفاده از موجهاى انسانى بجاى اسلحه و فن نظامى...


در سالگرد تجاوز عراق به ایران، فرصت را براى معرفى كسانى كه در ادامه جنگ و رهبرى آن به شكست نقش داشته‏اند را، با مراجعه به «عبور از بحران»، يادداشتهاى روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، معرفى می كنيم. این مطلب در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر 1379 منتشر شده است. اینک بخش سوم و آخر این مقاله را مطالعه می کنید. یادآوری می شود که در طول 9 ماه جنگ به فرماندهی ابوالحسن بنی صدر، ایران 5000 کشته و 28000 زخمی داشت. براساس آمار منتشره از سوی بنیاد شهید اسلامی، آمار  کشته های هشت سال جنگ ۱۸۸ هزار و ۱۵ نفر است...

نقش‏ها در ادامه و اداره جنگ و هدف از ادامه جنگ بنا بر «عبور از بحران» رفسنجانی/بنى‏صدر مايل است به جنگ خاتمه دهد ولى شعارهاى راه پيمائى امروز و اظهارات امام يقيناً راه را بر ايشان بسته است


KhomeiniRafsanjaniKhamenei 130907١٣٩٢/٠٦/١٦- سایت انقلاب اسلامى: در سالگرد تجاوز عراق به ایران، فرصت را براى معرفى كسانى كه در ادامه جنگ و رهبرى آن به شكست نقش داشته‏اند، با مراجعه به «عبور از بحران»، يادداشتهاى روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، مغتنم می شماریم. این مطلب در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر 1379 منتشر شده بود.

نقش‏ها در ادامه و اداره جنگ

 انقلاب اسلامى: در بيستمين سال روز جنگ، هاشمى رفسنجانى مدعى است ايران اسلحه‏اى ساخته‏است كه هيچ كشورى در جهان آنها را نساخته‏است. اين اسلحه غير از خود و او خامنه‏اى چه مى‏تواند باشد؟ كدام كشور اسلحه ساخته است كه كشورى را ويران كنند؟       
و او مى‏گويد در جنگ پيروز شديم. دروغ پوشش حقيقت است. زيرا دروغ خالص نمى‏توان ساخت. اما حقيقتى كه اين دروغ آن را مى‏پوشاند، شكست در جنگ 8 ساله نيست كه پيروزى مى‏خواند بلكه هدف واقعى ادامه جنگ را مى‏پوشاند. هدف از ادامه جنگ در خدمت منافع امريكا و انگليس و اسرائيل، استقرار رژيم ايران گيتيها بود و او گمان مى‏كند بدان رسيده‏ است و در همان حال مى‏خواهد آن را از ديد مردم كشور بپوشاند. به سراغ كتاب «عبور از بحران» مى‏رويم تا ببينيم آيا در باره هدف از ادامه جنگ و طرز اداره آن، چه نوشته‏است

هدف از ادامه جنگ چه بود بنا بر «عبور از بحران»؟

در 12 فروردين 60، يادداشت كرده‏است كه:
»در پيام امام در مورد جنگ و هيأت ميانجى هم مطالبى آمده كه سياست آقاى بنى‏صدر را محكوم مى‏كند. آقاى بنى‏صدر در كارنامه ديروز نوشته مايل است به جنگ خاتمه دهد و صلح كند. ولى شعارهاى راه پيمائى امروز و اظهارات امام يقيناً راه را بر ايشان بسته است

انقلاب اسلامى: بتاريخ 22 ارديبهشت، بنى‏صدر نامه‏اى به خمينى، در باره پيشنهاد چهار وزير خارجه كشورهاى غير متعهد نوشته است كه سندى تاريخى است. آن را در شماره آينده، از نظر خوانندگان مى‏گذرانيم.
اما در پيام خمينى بمناسبت 12 فروردين، سومين سالگرد همه پرسى، آمده‏بود:
«بايد جهانيان بدانند كه امروز كشور ايران مثل ابر قدرتها يا رژيمهاى فاسد دست نشانده ابر قدرتها نيست كه يك اقليت زورگو و قلدر بر يك اكثريت مظلوم تحت سلطه حكومت كنند و مقدرات آنها را بدست گيرند. بلكه ايران امروز يك ملت است كه دسته‏اى از آن خدمتگزارانى هستند كه تدبير امور كشور و دفاع از آن را، با اراده ملت، بر عهده دارند و ملت نيز خود را عهده دارپشتيبانى از آنها مى‏داند...
و كسانى كه به عنوان حسن نيت پاى در ميان گذاشته و رفت و آمد مى‏كنند، اگر حقيقتاً بشر دوست و با حسن نيت و به حكم اسلام به اين امر قيام نموده‏اند، بايد با رسيدگى كامل ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را از كسى كه بر آن جنايت واقع شده است، شناسائى نموده، معرفى نمايند. ملت ما در مقابل حق و عدالت تسليم است. چنانچه در مقابل ظلم و جور ايستاده‏است. ما انتظار داريم تا هيئتى به تجاوزات و جنايات رسيدگى كامل نمايد و متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد
بدينسان، در 12 فروردين، خمينى، خطاب به جهانيان، مى‏گويد: در ايران، امور بدست منتخبان مردم است و در 6 و 25 خرداد، مى‏گويد: اگر همه مردم و 35 ميليون بگويند بله، من مى‏گويم نه! اما در باره پيشنهاد صلح، كلمه مخالفت‏آميزى وجود ندارد كه سياست بنى‏صدر را محكوم كند. با وجود اين، جمله مبهمى را آورده‏است (متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل كنند كه...) كه بعد از كودتا، شرط «مجازات متجاوز» و دست آويز ادامه جنگ شد. در حقيقت، رئيس جمهورى، بنى‏صدر، در 10 فروردين، در گفتگو با خبرگزارى پارس، گفته بود: هيأت كنفرانس اسلامى، پيشنهاد ايران را داير بر تحقيق در باره متجاوز و تعيين آن، پذيرفته‏است. خمينى در پيام خود، «با آن طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد» را افزوده‏است.
دانستنى كه او خود در تجاوز به حقوق بشر، از صدام پيشى گرفت.

در يادداشت 13 فروردين، نوشته است:
«ساعت نه صبح به زيارت امام رفتم. چيزهائى كه در ارتباط با جنگ و هيأت صلح مى‏دانستم، گفتم. امام ضمن اينكه مايلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمى‏دانند كه ما كوتاه بيائيم و از اينكه شرط شود بعد از صلح، نبايد به ملت عراق عليه صدام كمك كنيم، نگرانند. اگر اين مضمون بخواهد در قرارداد بيايد، نگرانى دارند مخصوصاً با توجه به انتظارات مردم عراق

انقلاب اسلامى: شورايعالى دفاع و خمينى با پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد، موافقت كرده ‏بودند. خمينى به بنى‏صدر گفته بود: صلح بكنيد اما اسمش را صلح نگذاريد. پيش از شما، دو اتوبوس روحانيون آذربائيجان را به اينجا آورده بودند. آنها مصراً خواهان ادامه جنگ بودند. بنى‏صدر به او پاسخ گفته بود: اينها را به اينجا مى‏آورند تا شما را به ادامه جنگ راضى كنند. اگر راست مى‏گويند، در برابر مردم بايستند و بگويند خواهان ادامه جنگ هستند تا نيت واقعيشان را بر مردم آشكار كنند و مردم بدانند جنگ را براى  استقرار استبداد مى‏خواهند. هاشمى رفسنجانى براى آنكه خمينى را به ادامه جنگ بر انگيزد، شرط «كمك نكردن به ملت عراق» را جعل كرده‏است.

در يادداشت 14 فروردين قيد كرده‏است كه:
«آقاى خامنه‏اى هم آمدند و در باره وضع جنگ و هيأت صلح و مطالب جارى، بحثهاى مفيدى داشتيم.»

در يادداشت روز 21 فروردين آورده‏است:
«با آقاى رجائى در باره پيشنهادات هيأت صلح غير متعهدها، صحبت كرديم. پيشنهاد ايجاد منطقه غير نظامى در خاك ايران، همراه با خروج نيروهاى عراقى را داده‏اند. بعضى از نظامى‏ها و آقاى بنى‏صدر مايلند با تعديلى بپذيرند

 انقلاب اسلامى: همانطور كه در اين چهار يادداشت تصريح مى‏كند، تا اينجا، او، هاشمى رفسنجانى، و خمينى و خامنه‏اى و رجائى مخالف پايان يافتن جنگ بوده‏اند. و
 1 - »شرطى» را كه مى‏آورد، جعل او است زيرا در پيشنهاد چهار وزير خارجه كه هيأت كشورهاى غير متعهد را تشكيل مى‏دادند، چنين شرطى وجود نداشت.
 2 - قواى دو كشور از مرزهاى بين المللى، در داخل خاك خود، به اندازه توپ رس، فاصله مى‏گرفتند و بعد از متاركه، به گفتگو مى‏نشستند. او نصف حقيقت را مى‏نويسد كه بزرگ‏ترين دروغ است. قرار بر منطقه غير نظامى در خاك ايران تنها نبود در خاك دو كشور بود.
 3 - تكرار كنيم كه شورايعالى دفاع و شخص خمينى با پيشنهاد موافقت كرده بودند و قرار بود در 26 خرداد، هيأت پاسخ موافق عراق را بياورد و پايان جنگ اعلان شود. رجائى به هيأت اطلاع داده بود كه چون فعل و انفعالى دارد انجام مى‏گيرد، سفر خود را به تأخير بياندازد. فعل و انفعال كودتا بر ضد رئيس جمهورى منتخب مردم و بقصد ادامه جنگ بود.
شگفتا! وقتى آنها حاضر بودند غرامت بپردازند چگونه مى‏توانستند شرط در كار بياورند!
در يادداشت 31 خرداد، پس از شرح رأى بر عزل رئيس جمهورى، گفتگوى خود را با اولاف پالمه، يادداشت كرده‏است:
«با آقاى اولاف پالمه، معاون دبير كل سازمان ملل و فرستاده ويژه ملاقاتى داشتم. پيشنهادى براى خاتمه دادن به جنگ داشت. امتيازى نمى‏خواست. بيرون رفتن بى قيد و شرط نيروهاى عراق را نپذيرفت ولى از ما قبول مذاكره مى‏خواست. من از موضع قدرت با ايشان صحبت كردم»!

انقلاب اسلامى: نخستين اثر كودتا، عدول عراق بوده‏است از پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد. حالا ديگر عراق با بيرون رفتن بدون قيد و شرط موافقت نمى‏كند!
دانستنى است كه صدام در گفتگو با هيأت كنفرانس اسلامى، تخليه بدون قيد و شرط ايران را پذيرفته بود. اين ايران بود كه افزون بر آن، مجازات و جبران خسارات جنگ را مطالبه مى‏كرد كه كشورهاى خليج فارس پذيرفتند بپردازند.

در يادداشت 3 بهمن 60، خبر مى‏دهد كه جبهه‏ها راكدند و:
«اخبار مى‏گويد عراق براى صلح دست و پا مى‏زند. سازمان ملل خواسته ميانجيگرى كند. ما بر همان حرفها و شرائط سابق هستيم. خروج عراق، محاكمه متجاوز و پرداخت غرائم جنگ، اينها سياست امام است.»

انقلاب اسلامى: خروج قواى عراق حتى فاصله گرفتن قوايش از مرزهاى بين المللى و پرداخت غرامت پذيرفته شده بودند. اين شرط نيز پذيرفته شده بود كه رسيدگى و متجاوز معين شود. پس چرا كودتا شد و چرا جنگ ادامه يافت؟

در يادداشت 8 اسنفد 60، اعتراف بسيار مهمى مى‏كند:
«شب، در جلسه شوراى عالى دفاع شركت كردم. گزارش جبهه‏ها و بحث در باره تهيه مهمات ضرورى و پيشنهادات پالمه بود. پالمه خروج عراقيها را پذيرفته. مذاكره در باره مرزها، منجمله اروند رود مى‏خواهد و حضور نيروهاى ناظران بين المللى در مرزها و پرداخت غرائم جنگ به دو طرف از طرف دولتهاى داوطلب. سپس مصاحبه كردم. سرهنگ سليمى آمد و از عدم همكارى صياد شيرازى گله داشت. مى‏گفت: نيرو به ما نمى‏دهند.»

انقلاب اسلامى: بدينسان، پالمه، - نخست وزير سوئد كه ترور شد - نيز، به نمايندگى سازمان ملل، بيرون رفتن قواى عراق و پرداخت غرامت را پذيرفته‏است. پس چرا جنگ ادامه يافت؟ زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت. در همان ياداشت، توضيح مى‏دهد:
«به دفتر رئيس جمهور رفتم تا در باره جواب به اولاف پالمه كه طرحى براى صلح با عراق ارائه كرده، مشورت كنيم. با حضور نخست وزير و وزير خارجه مشورت كرديم و روى جواب تصميم گرفتيم. نتيجه اين شد كه هنوز براى صلح زود است. بايد ضربه‏اى كارى وارد كنيم كه صدام كاملاً در موضع ضعف باشد و معترف به شكست. ولى رد كلى ميانجيگرى هم صلاح نيست. روى سه شرط خيلى تأكيد كرديم: 1 - خروج بى قيد و شرط و 2 - پرداخت خسارت و 3 - كيفر متجاوز.

انقلاب اسلامى: چون دو شرط اول و دوم حاصل بوده‏است، شرط سوم كه تحقيق بقصد تعيين متجاوز بود را كيفر متجاوز كرده‏اند تا بهانه براى ادامه جنگ داشته باشند. بدين قرار تا اينجا، هاشمى رفسنجانى و خامنه اى و مهندس موسوى و ولايتى موافق ادامه جنگ بوده‏‌اند.

http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/3897-2013-09-07-20-34-41.html?Itemid=0 
@@@@@@@@@@@@@

نقش‏ها در ادامه و اداره جنگ بنا بر «عبور از بحران» رفسنجانی/چند روز قبل از شهادت فلاحی و فکوری/رى شهرى اصرار دارد كه فرماندهان سطح بالاى ارتش عوض شوند ...


Rafsanjani MohsenRezai 130911۱۳۹۲/۰۶/۲۰
كسانى كه در اداره جنگ و طولانى كردن آن نقش داشته‏اند:

در يادداشت 2 فروردين 60، مى‏نويسد:
»براى بازديد از جبهه و گذراندن ايام نوروز با رزمندگان و بررسى راههاى فعال كردن جبهه‏ها كه راكد است، با قرار قبلى، ساعت هفت و نيم صبح، باتفاق عفت، فاطمه، ياسر، مهدى و چند پاسدار، با هواپيماى كوچك جت فالكن، عازم خوزستان شديم

انقلاب اسلامى: بدينسان، رئيس مجلس، «با قرار قبلى»، به خوزستان مى‏رود تا جبهه‏ها را «فعال كند»! اين مداخله را در كارى كه به او كمتر ربطى نداشته است، روز به روز بيشتر مى‏كند:

در يادداشت سوم فروردين مى‏نويسد:
»ساعت هشت و نيم به ديدن فدائيان اسلام، در هتل آبادان رفتم. اكثر مجروحان از نيروهاى فدائيان بودند كه بخشى از جبهه ذوالفقار را اداره مى‏كردند. در مجموع، آنچه كه از رشادت و ايثار مدافعان اين جبهه سرنوشت ساز شنيده بودم كمتر از حقايق ملموس صف و ميدان آبادان و خرمشهر بود

 انقلاب اسلامى: در جبهه آبادان، ملاتاريا 11 گروه را آورده بود تا نمايش «جنگ انقلابى» را بدهد. اين قسمت از نوشته هاشمى رفسنجانى، از دست رفتن خرمشهر و به خطر سقوط افتادن آبادان را، از ديد عقل خواننده مخفى كند.

در يادداشت دوم تير، اعتراف مى‏كند كه «در اول شب، شورايعالى دفاع، به عنوان نماينده در شوراى موقت رياست جمهورى، شركت كردم. آقاى فلاحى، وضع جبهه‏ها و طرحهاى آينده را گفت. رضايت بخش است و تصميماتى گرفتيم

انقلاب اسلامى: بدينسان اعتراف مى‏كند كه تا روزهاى اول بعد از كودتا، وضعيت جبهه و طرحها رضايت بخش بوده‏اند. او واقعيتى را سانسور مى‏كند: نيروهاى مسلح طرحهائى را آماده كرده بودند كه اگر صدام پيشنهاد هيأت را نپذيرفت، به اجرا بگذارند و تا سال روز جنگ، خاك كشور را از وجود قواى دشمن پاك كنند. هاشمى رفسنجانى به وجود اين طرحها اعتراف مى‏كند:

در روز دوشنبه، 15 تير 60، يادداشت مى‏كند كه:
»بعد از ظهر، شورايعالى دفاع داشتيم. تيمسار ظهير نژاد احضار شده بود براى بررسى اختلاف نظرهاى ايشان و آقاى ولى الله فلاحى. بحث زيادى شد. در رفع اختلافات، پيشرفتى نكرديم.
     قرار شد در جبهه عمل كنند و حركتى را خيلى زود براى سركوب نيروهاى متجاوز بعثى عراق آغاز نمايند. از كمبود مهمات مى‏گفت كه قول تأمين آن داده شد. بعد از سفر اول سال من به خوزستان و مذاكره با فرماندهان در جبهه و سپس مشاوره و پيگيريها، طرحهاى عملياتى تهيه شده بود ولى با وجود بنى‏صدر، كارها كند بود

انقلاب اسلامى: غير از اينكه تهيه طرحها ربطى به سفر او به خوزستان نداشت كه هدفش همراه كردن و به تهران انتقال دادن بخشى از پاسداران براى اجراى طرح كودتا بود، مى‏گويد «قول تأمين مهمات داده شد». بنا بر اين، بايد رابطه‏اى ميان قول دهندگان و فروشندگان اسلحه مى‏بوده‏است كه قول داده‏اند. وگرنه چطور ارتشيان تا آن هنگام موفق به تهيه مهمات نشدند؟ چنانكه،

در يادداشت 2 مرداد 60، تصريح مى‏كند:
»بعد از ظهر، در جلسه شورايعالى دفاع در ستاد ارتش شركت كردم. آقاى فلاحى گزارش جبهه‏ها و آقاى فكورى گزارش رسيدن مهمات را - كه نگران كمبود آنها بوديم -...دادند.
      فرماندهان لشگرها را دعوت كرده بوديم از خوزستان آمدند. اعتراض كرديم كه چرا به وعده‏هاى حمله، عمل نشده؟ عذرهائى مطرح كردند و وعده كردندبه زودى عمل كنند

انقلاب اسلامى: بدينسان، در پى كودتا، به ملاتاريا اسلحه و مهمات فروخته مى‏شود. با وجود اين، در يادداشت 5 مرداد، خبر مى‏دهد:
»ساعت پنج بعد از ظهر، در شورايعالى دفاع در نخست وزيرى، شركت كردم. آقاى فلاحى گزارش جبهه‏ها را داد. حمله لشگر 16 موفق بوده و غنائم و اسراى زيادى گرفته‏اند. دشمن را از شمال كرخه كور عقب رانده‏اند ولى در دزفول، لشگر 21 فتح، عمل نكرده و در آبادان هم، حمله لشگر 77 خراسان، بى نتيجه مانده‏است
در يادداشت 12 مرداد، خبر از ركود جبهه‏ها و مداخله خود در امور ارتش مى‏دهد:
»ساعت پنج بعد از ظهر، در شورايعالى دفاع شركت كردم. گزارش جبهه‏ها را دادند كه راكد است. پيشنهاد فرماندهى غرب را براى آقاى سرهنگ صياد شيرازى نموديم كه نظاميان را خوش نيامد...«
در 22 مرداد، جلسه در حضور خمينى را يادداشت مى‏كند:
»سپس با شورايعالى دفاع به خدمت امام رسيديم. امام گله داشتند كه سريعاً عمل نمى‏كنند و جبهه‏ها را راكد گذاشته‏اند. تيمسار ولى الله فلاحى گزارشى از وضع نيروهاى مهاجم و جبهه‏ها و تدبيرى براى حركت در جنگ داد و بحثهاى زيادى شد. قرار شد با شركت فرمانده نيروى زمينى، تيمسار ظهير نژاد، روز شنبه طرحهاى زمانبندى شده، براى اخراج دشمن و تحرك در جبهه، در محضر امام تصويب شود و فرماندهانى كه آمادگى عملى ندارند، كنار بروند
در يادداشت 10 شهريور، خبر مى‏دهد كه:
»خبر رسيد كه ارتش در كرخه كور، حمله‏اى موفق داشته و نيروى زمينى از حمله‏اى كه قرار بوده در جاى ديگر بكند، طفره مى‏رود. سرهنگ جواد فكورى از اهواز تلفن كرد و از من مى‏خواست كه اصرار كنم حمله شود. احمد آقا تلفن كرد و گفت: ظهير نژاد اصرار دارد كه نشود آن را موفقيت‏آميز نمى‏داند
در يادداشت 17 شهريور، معلوم مى‏كند چگونه خريدهاى نظامى از دست وزارت دفاع بيرون مى‏رود و هاشمى رفسنجانى در آنها نقش پيدا مى‏كند:
»آقايان فتوحى و موسوى آمدند و خبر از آمادگى فروش مهمات و نيازهاى ارتش، توسط شركتى دادند. مى‏گفتند وزارت دفاع استقبال نمى‏كند. قرار شد بررسى كنم
بنا بود اگر صدام پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد را نپذيرفت، تا سال روز شروع جنگ، قواى عراق از ايران رانده شوند. صدام پيشنهاد را پذيرفت اما ملاتاريا كودتا كرد تا جنگ را ادامه دهد. بنابر يادداشت دوم مهر، هنوز از عمليات خبرى نيست و صحبت از تغيير فرماندهان بميان مى‏آيد:
» با سرتيپ ظهير نژاد در جبهه، تماس گرفتم و از علت تأخير عمليات صحبت مى‏شد. قول داد كه عمل شود. آقاى رى شهرى اصرار دارد كه فرماندهان سطح بالاى ارتش عوض شوند. ولى امام و ماها مصلحت نمى‏دانيم بخاطر وجود نقاط ضعف گذشته و با سوءظن‏ها، نيروهاى كاردان را از دست بدهيم و مشكل براى افراد و خانواده‏ها پيش آيد
در يادداشت 4 مهر مى‏آورد:
»باز كارى كه قرار بود در جبهه‏ها بشود، انجام نشده...«
در يادداشت 8 مهر ماه، خبركشته شدن سرتيپ فلاحى، رئيس ستاد ارتش و سرهنگ فكورى، وزير دفاع را مى‏دهد:
»چهار نفر آقايان فلاحى، نامجو، كلاه دوز و فكورى جزء شهدا هستند. هواپيماى حامل 33 جنازه و 32 مجروح و 25 مسافر، بوده‏است كه فقط 23 نفر زنده مانده‏اند
در يادداشت 9 مهر، معلوم مى‏كند پيشنهاد رى شهرى، عملى شده‏است:
 »آقاى ظهير نژاد وضع جبهه‏ها و طرحهاى آينده جنگ را گفت. به ايشان، پيشنهاد رياست ستاد شد. راضى نبود و نوعى حذف تلقى مى‏كرد و معتقد بود در نيروى زمينى، نقش بهترى دارد و در ستاد، نيرويش راكد است. ولى نظر ايشان پذيرفته نشد... سرانجام ايشان رئيس ستاد مشترك و آقاى صياد شيرازى فرمانده نيروى زمينى شد. مسئله همآهنگى سپاه با ارتش، در انتخاب آقاى صياد شيرازى نقش داشت

انقلاب اسلامى: امروز كه رويدادها روى داده‏اند، معلوم است كه ملاتاريا با انجام عمليات نظامى سرانجام بخش موافق نبوده‏است زيرا مى‏بايد جنگ ادامه مى‏يافت و نه با پيروزى ارتش در جنگ . زيرا مى‏خواست سپاه را جانشين ارتش كند. كشتن فرماندهان ارتش و گماردن صياد شيرازى به فرماندهى نيروى زمينى، خيال ملاتاريا را از اين دو جهت، مى‏آسود.
در يادداشت 17 مهر، ديگر از تحرك جبهه خبرى نيست بجاى آن، صحبت از رابطه با بارزانيها و طالبانيها مى‏شود:
»گزارش جبهه‏ها را تيمسار ظهير نژاد و سرهنگ صياد شيرازى دادند. شيرازى وضع بارزانيها و طالبانيها را گفت. معتقد است كردهاى بارزانى نسبتاً با صداقت عمل مى‏كنند و حتى با كردهاى ضد انقلاب ايران مى‏جنگند. طالبانيها دوروئى مى‏كنند و مى‏خواهند فريب بدهند. با كردهاى ضد انقلاب داخلى، همكارى دارند

در يادداشت 24 مهر، خبر از شكست مى‏دهد:
«چهار بعد از ظهر، جلسه شوراى عالى دفاع داشتيم. وضع جبهه‏ها در اين هفته راكد است. چند كيلومتر ما پيشروى كرده‏ايم كه دو باره عراقيها پس گرفته‏اند. نزديك دزفول، دو تانك و چهار نفر از ما غنيمت گرفته‏اند. يك نفر شهيد و 10 نفر مفقود داده‏ايم

 http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/3992-2013-09-11-20-07-32.html?Itemid=0

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


JangIranAragh 130916
در يادداشت 1 آبان، همچنان خبر از ركود مى‏دهد:
»بعد از ظهر، شورايعالى دفاع در مجلس تشكيل شد. گزارش جبهه، حكايت از ركود جبهه‏ها در هفته گذشته دارد. مخصوصاً در ماهشهر و رقابيه دو ضربه خورده‏ايم و فرمانده نيروى زمينى، هنوز آماده اجراى طرحهاى تصويب شده ‏نيست.«
بنابر يادداشتهاى 8 آبان‏ و 16 آبان، حالا ديگر فرماندهى جنگ با هاشمى رفسنجانى است و فرمانده نيروى زمينى به او گزارش مى‏دهد:
»پيش از ظهر، سرهنگ صياد شيرازى آمد و برنامه‏هاى آينده جنگ را گفت. طرح خوبى به نظر مى‏رسد...«
»پيش از ظهر، آقاى يحيى رحيم صفوى، فرماده عمليات سپاه در خوزستان، آمد و سه طرح جنگى را در جنوب و غرب ارائه داد. حداقل دو هفته تا اجراى اولين طرح، وقت لازم است. از فرصتى كه برايشان تعيين كرده بوديم، چند هفته تأخير دارند.»
به رغم خريد اسلحه و مهمات، هنوز جبهه‏ها راكد هستند و نوبت به صبور شدن رسيده‏است: در يادداشت 20 آبان مى‏آورد:
»شام را با احمد آقا و آقاى خامنه‏اى صرف كردم... از اينكه در جبهه‏ها تحرك نيست، ناراحتيم ولى در انتظار تحرك، صبر مى‏كنيم.«
در يادداشت 11 آذر، خبر از زد و خورد و تقويت نيروهاى عراقى در بستان را مى‏دهد. در يادداشتهاى 14 آذر، خبر مى‏دهد كه صياد شيرازى و محسن رضائى خودشان را براى حمله‏اى در غرب آماده مى‏كنند و در يادداشت 15 آذر، جلسه در حضور خمينى را گزارش مى‏كند. حالا ديگر، استفاده از موجهاى انسانى بجاى اسلحه و فن نظامى است:
»در محضر امام، شورايعالى دفاع، ساعت 10 صبح تشكيل شد. آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمده بودند. گزارش پيروزى جبهه بستان را دادند. پيروزى مهمى است. يكصد تانك و نفر بر سالم، حدود يكصد ماشين‏هاى برزگ راه سازى، ماشينهاى زياد ديگر و مهمات و سلاحهاى فراوان گرفته‏ايم. 2500 نفر از دشمن كشته و 500 نفر اسير شده‏اند.
        متأسفانه ما هم تلفات زياد داده‏ايم. 125 نفر نظامى شهيد و 400 نظامى مجروح و 700 نفر از نيروى مردمى شهيد و 1800 نفر مجروح داشته‏ايم. به دليل اينكه نيروهاى پياده عامل اين فتح بوده‏اند و فداكارانه به قلب دشمن زده‏اند، پيروز شده‏ايم و تلفات زياد داده‏ايم. تأكيد كرديم اينگونه تلفات در حمله‏هاى ديگر نبايد داشته باشيم. بين آقايان ظهير نژاد و صياد شيرازى اختلاف است. بطور كلى اختلاف بين ستاد و نيروى زمينى و هوائى مطرح شد. امام نصيحت كردند همكارى كنند.«

انقلاب اسلامى: اختلاف ظهير نژاد و ديگر فرماندهان ارتش با صياد شيرازى بر سر اين بوده‏است كه او و رضائى و رحيم صفوى، با بكار بردن موجهاى انسانى، تلفات را به حد اكثر مى‏رسانند و جنگ را دائمى مى‏گردانند. بعد از 8 سال جنگ، مسلم شد حق با فرماندهان ارتش بوده‏است.

در يادداشت 21 آذر، خبر مى‏دهد كه ظهير نژاد اعتراضهايش را به نيروهاى سه گانه طرح كرده‏است و در يادداشتهاى 23  و 28 آذر، زمان انجام طرحها را »آينده نسبتاً دور« معين مى‏كند:
در يادداشت 23 آذر:«آقاى رضائى از جبهه تلفن كرد و گزارش جبهه را داد. كمى اثر ضعف و احتياط در اظهاراتش بود. طرح گيلان غرب هم 60 درصد موفق بوده.«
در يادداشت 28 آذر: «عصر آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمدند. وضع جبهه‏ها را گزارش دادند. در گيلان غرب، پس از چند روز درگيرى، حدود 300 شهيد داده‏ايم و 50 درصد هدف را بدست آورده‏ايم. برنامه آينده را گفتند. گرفتن شهرك كوچك عراق در مرز و حمله وسيع به عراق در جنوب، در آينده نسبتاً دور.
         صياد طرفدار سرعت در حمله بود ولى سپاه مخالف عجله بود. براى اولين بار، فرمانده ارتش را از سپاه انقلابى‏تر مى‏بينم. سپاه بخاطر شهداى زيادش در حمله گذشته، محتاط شده و معتقد شده تا افراد را كاملاً تعليم نداده، وارد جنگ نشود.«
با وجود اين، همچنان بنا بر استفاده از موجهاى انسانى و در نتيجه بالا رفتن ميزان تلفات است: در يادداشت 18 دى اطلاع مى‏دهد:
»آخر شب، فرمانده سپاه پاسداران و مسئول اطلاعات آمدند و براى تحكيم موقعيت سپاه كمك مى‏خواستند. گزارش عقب نشينى در شياكوه و تلفات يك گردان ارتش و يك گردان سپاه را دادند كه نزديك به 500 نفر شهيد و مجروح و اسير داشته‏ايم«

انقلاب اسلامى: اگر يك گردان ارتش و يك گردان سپاه تلف شده‏اند، تنها يك گردان ارتش 1000 نفر مى‏شود!

در يادداشتهاى 24 و 26 بهمن و، خبر مى‏دهد كه عراق حمله كرده‏است:
در يادداشت 24 بهمن: «شب، شورايعالى دفاع در وزارت امور خارجه منعقد شد. در جبهه چزابه و نيسان، دشمن حمله كرده و تلفات سنگين تحمل كرده و ما هم تلفات داده‏ايم. ولى موفقيتى ندارد.«
در يادداشت 26 بهمن: «در تنگه چزابه، حدود 350 شهيد و بيش از 1000 مجروح داده‏ايم. 16 گردان سپاه شركت داشته. ارتش چندان فعاليتى نداشته.«
در يادداشت روز 28 بهمن، خبر از رفع حصر آبادان و طولانى شدن جنگ مى‏دهد:
»ديدن آبادان، بعد از رفع حصر از راه زمين، برايم سرورانگيز بود. در سفر قبلى كه آبادان در محاصره بود، هليكوپتر از مسير دريا رفته بود. روحيه نيروها و مردمى كه مانده بودند، خيلى بهتر از گذشته است.
... بعد از چند پيروزى در جبهه‏ها و استقرار وضع سياسى و تأمين امنيت نسبى در كشور، نيروها علاقمند به جنگيدن هستند و مشكلات ناهمآهنگى ارتش و سپاه كم شده و اميد به پيروزيها بزرگ‏تر و فتح نهائى قوى است. اما براى عمليات بزرگ، احتياج به نيروهاى فراوان احتياط و سلاح و مهمات زياد است كه احتياج به زمان و پول دارد. و شرائط سياسى و مالى كشور، اجازه تأمين نظرات نيروها را نمى‏دهد. فشارهاى منطقه‏اى و بين المللى هم اجازه صبر زياد را نخواهد داد و ممكن است فرصت را از ما بگيرد.«

انقلاب اسلامى: بدين قرار، او مى‏دانسته است اسلحه و مهماتى كه ملاتاريا به عمليات بزرگ و سرانجام بخش موفق كنند، در اختيارش قرار نخواهند داد. پس چرا مى‏بايد جنگ را ادامه مى‏داد؟ زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت و نه به پيروزى در جنگ. از اين پيروزى سخت نيز مى‏ترسيد.

در يادداشت 28 اسفند، خبر مى‏دهد كه:
»از جبهه تماس گرفتند و گفتند: دشمن از ناحيه جنوب كرخه كور حمله كرده و شكست خورده و اسير داده‏است.«

انقلاب اسلامى: در 18 خرداد 60، قرار بود هيأت كشورهاى غير متعهد پاسخ موافق عراق را بياورند و جنگ پايان بپذيرد. و باز قرار بود در صورت امتناع عراق از قبول آن پيشنهاد، تا مهرماه 60، قواى عراق از خاك ايران رانده شوند. كودتاگران سفر هيأت را به ايران لغو كردند. اسباب ادامه جنگ را تدارك ديدند. تا پايان سال، اگر از مشكل مهمات و اسلحه، در يادداشتها صحبتى مى‏شود، بلحاظ كشماكش بر سر از آن خود كردن اختيار خريد است! با وجود اين، در پايان سال 60، نه صلح بدست آمده و نه عراق خاك ايران را ترك گفته‏است. بنا بر يادداشتها، هاشمى رفسنجانى و خامنه‏اى و امثال مهندس موسوى و ولايتى، عامل ادامه جنگ و مانع از پيروزى نظامى و يافته شدن راه حل سياسى شده‏اند.

 كودتاى براى آنست كه جنگ در سود امريكا و انگلستان و اسرائيل، تا تحقق هدفهاى زير ادامه يابد:

دانستنى است كه آيةالله منتظرى، در بهار 1360، به خمينى نوشته بود كه با صلح و اخذ غرامت موافقت كند. اما وقتى نزد او رفته بود، اعضاى دفترش گفته بودند مثل اينكه بوى دلار به مشام آقاى منتظرى رسيده است!!
خمينى خواب «كمر بند شيعه» را مى‏ديد. گمان مى‏كرد بنا بر توافق با ريگان و بوش، (سازش محرمانه در اكتبر 1980 كه به اكتبر سورپرايز معروف شد) به او اسلحه كافى خواهند داد و او عراق را فتح خواهد كرد و ايران و عراق و سوريه و لبنان، يك كمر بند شيعه تشكيل خواهند داد كه رهبرى جهان اسلام را از آن خود خواهد كرد. عرفات به خمينى گفته بود: به شما دروغ مى‏گويند. ممكن نيست بگذارند پاى سرباز ايرانى به بغداد برسد. به شما آن اندازه اسلحه نمى‏دهند كه در جنگ پيروز شويد. آن اندازه مى‏دهند كه جنگ را ادامه بدهيد. با او از نقشه «آكاردئون» صحبت كرده بود كه بنا بر آن، با استفاده از جنگ، قواى اسرائيل لبنان را اشغال و فلسطينها را از آن كشور مى‏راند. و چنين شد.

بنى‏صدر، در پيام 22 خرداد 1360 خود به مردم ايران - كه سندى است تاريخى بلحاظ اينكه هشدارهاى مندرج در آن، واقعيت يافتند - به مردم ايران هشدار مى‏دهد:
»از سه شعار انقلاب اسلامى، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى هيچ محتوائى بر جا نخواهند گذاشت:
 1 - استقلال اقتصادى، با بودجه‏اى كه تهيه كرده‏اند و با نفتى كه صادر مى‏كنند و با قراردادهائى كه امضاء مى‏كنند، از بين مى‏رود. و چون امنيت نيست، وضع شما محرومان جامعه بدتر خواهد شد و گرانى و بيكارى روزگار شما را سياه خواهند كرد.
 2 - استقلال سياسى، بدون استقلال اقتصادى و با وجود ناامنى داخلى و جنگ خارجى از دست خواهد رفت.
 3 - از آزادى چيز چندانى نمانده‏است. فقدان امنيت تا بدانجاست كه ليره 300 تومانى دو سال و نيم پيش، 5000 تومان شده‏است. روزنامه‏ها تعطيل و زبانها بسته شده‏اند. در آينده، از اينهم بدتر خواهد شد. گروهى كه مقامات را به تصرف در آورده‏است، بلحاظ بدتر شدن وضع و بى اعتبار شدن در افكار عمومى، روز به روز، بيشتر به وسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانى همين جريان خواهد شد.
 4- روزى محكومى در پاى چوبه دار گفت: اى آزادى! چه جنايتها كه بنام تو نمى‏كنند! امروز و فردا بيشتر از امروز، خواهند گفت: اى اسلام! چه جنايتها كه بنام تو نمى‏كنند! چنان دين را از اعتبار خواهند انداخت كه بنام دين، تا يك قرن، كسى نتواند حرفى بزند و دعوتى به حق كند.
 5 - اينجانب هيچ گناهى جز اينكه خواسته‏ام استقلال و آزادى و اسلام، بعنوان تضمين كننده استقلال و آزادى و زمينه ساز رشد و تعالى همه جانبه انسان به اجرا در آيد، نداشته و ندارم. از اسلام نان نخورده‏ام اما تمام عمر را در خدمت به آن گذرانده‏ام. به شما مردم گفتم كودتاى خزنده را اجرا مى‏كنند و مراحل آن را هم يكايك شرح كردم. تا اينجا نيز، بهمان ترتيب انجام داده‏اند و مرحله آخر آن كه سلب عنوان رياست جمهورى و گرفتن جان اينجانب است را نيز، دست اندر كارند تا انجام دهند. اگر چنين كردند، علاوه بر آنچه در بالا پيش بينى كردم، امور زير نيز واقع خواهند شد:
 الف - برخوردهاى پايدار در كشور بر برخوردهاى مسلحانه كنونى اضافه خواهند شد و خود بر مشكلات بالا خواهند افزود. مردم ما كر و كور نيستند و وضعيت روزمره خود را مى‏بينند و مى‏بينند كه دو سال و نيم حكومت حزب حاكم روز به روز وضعيت كشور را بدتر ساخته و امنيت از بين رفته‏است. اقتصاد فلج شده‏است. جنگ داخلى و خارجى بطور مستمر ادامه دارد و اينك خطر گسترش آن نيز هست.
 ب - جنگ تحميلى، در صورت طولانى شدن، به فرسودگى كامل نيروهاى ايران و عراق مى‏انجامد و در خاورميانه، زمينه اجراى برنامه امريكا فراهم مى‏گردد و همانطور كه در جريان گروگانگيرى ملاحظه كرديد، ناچار به شرائط سنگين تن خواهند داد. همانطور كه بيمى به خود راه ندادند روزى گفتند تا گروگانها در دست ما است، گلوگاه امپرياليزم امريكا در دست مااست و وقتى تسليم شدند، گفتند: گروگانها جنس بونجل بودند و امريكا نمى‏خواست، ناچار شديم از سر بازشان كنيم، خواهند آمد و خواهند گفت: چاره نداشتيم جز اينكه به شرائط تسليم بشويم.
  مردم بدانيد!
   چهار وزير خارجه آمدند و پيشنهاد كردند كه قواى عراق به داخل خاك عراق عقب نشينى كنند و مقدارى هم از مرز فاصله بگيرند و از هر دو طرف حريمى غير نظامى بوجود بيايد و بعد موارد اختلاف، از طريق سياسى، حل گردند. ما از آنها خواستيم نقشه بياورند و روى نقشه پيشنهاد خود را براى ما روشن بگردانند. قرار بود در 18 خرداد بيايند كه با ملاحظه وضع كشور منصرف شدند. از ابتداى جنگ بدين سوى، امروز، وضعيت نظامى ما بهترين وضعيت است. عقيده اينجانب اين بود كه اگر ما را به حال خود بگذارند، با چند پيروزى چشم گير ما نه تنها پيروزى نظامى بدست مى‏آوريم بلكه نقشه‏هاى امريكا را در منطقه در هم مى‏ريزيم و مى‏توانيم عصر سوم تاريخ را آغاز كنيم. ضربه از خارج را تحمل كرديم، ارتش مهاجم را متوقف ساختيم و شروع به اضمحلال آن نموديم. در پشت سر، كردند آنچه كردند و شما از آن اطلاع داريد. وضع جنگ تا اين لحظه، اينطور است. هستيم و مى‏بينيم كه اين وضع چگونه تحول خواهد كرد.«

بنى‏صدر، در «خيانت به اميد» كه نگارش آن را، در روزهاى بعد از كودتا، در خانه شهيد لقائى، شروع كرد، در باره جنگ و هدفهائى كه امريكائيان و ملاتاريا مى‏خواهند با ادامه آن، بدانها برسند، نوشته است:
»باور من، از 3 ماه پيش به اين طرف، اينست كه جنگ مثل يك زخم چركين برجا مى‏ماند و اگر هم موفقيتهاى نظامى بدست بيايند، مثل گروگانگيرى، با تغييرات بزرگى در ايران و منطقه، بسود امريكا و اسرائيل، بپايان مى‏رسد. تغييرات دلخواه امريكا كه چند نوبت در كارنامه شرح كرده‏ام، عبارتند از:
 1 - ايران كه از راه انقلاب خود، الگوى انقلاب شده‏است، به يك خطر خارجى تبديل مى‏شود و اين امر سبب مى‏شود كه بازار وسيعى براى اسلحه امريكائى فراهم مى‏شود.
 2 - امريكا با ايجاد پايگاه نظامى در خليج فارس، زنجير پايگاههاى نظامى خويش را با اين حلقه، بهم پيوند مى‏دهد.
 3 - اختلافات دينى و قومى كه رژيم شاه نتوانسته بود در منطقه ايجاد كند، نه تنها امكان هرگونه وحدت عملى را از بين مى‏برند بلكه سبب تحكيم حاكميت امريكا و اسرائيل بر منطقه مى‏شوند.
 4 - جبهه امتناع (كشورهاى عرب مخالف تسليم به امريكا و اسرائيل) از بين برود و به احتمال قريب به يقين، اسرائيل از فرصت استفاده كرده و به لبنان حمله كند و كار نهضت مقاومت فلسطين را يكسره بسازد.
 4 - با بى اعتبار شدن انقلاب ايران در داخل و خارج كشور و از بين رفتن جبهه امتناع و ضعيف شدن فلسطينيها، رژيمهاى وابسته به امريكا تثبيت شوند.
 5 - مصر از نو موقعيت رهبرى در جهان عرب پيدا كند و محور رياض - قاهره - كه يكى نيروى مالى و ديگرى نيروى نظامى است - تكيه گاه رژيمهاى وابسته منطقه گردند. اسرائيل نيز نقش سگ پاسبان منافع امريكا را بر عهده بگيرد.
 6 - و ازآنجا كه رژيم خمينى، بلحاظ گذشته گرائى و شكل گرائى، انعطاف پذيرى لازم را براى تطبيق خود با تحول سياست جهانى امريكا ندارد، ناگزير موافقت دو سياست رژيم خمينى و امريكا كه هر دو زير فشار بحرانهاى خود عمل مى‏كنند، موقتى است و رژيم خمينى كه زير فشار داخلى نمى‏تواند روى حمايت امريكا حساب كند، به انتخاب ميان سقوط بر اثر عمل مخالفان و يا تحول از درون ناگزير گردد.
انقلاب اسلامى: استقرار ايران گيتيها و وضعيت امروز ايران، دقت اين پيش بينى را نشان مى‏دهد.
 7 - اختيار نفت و پترو دلار در دست امريكا قرار بگيرد و اسلحه نفت را او هر وقت خواست بكار برد.


http://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/4085-2013-09-16-19-14-06.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر