علی صدارت : بعضی با بیماری اضطراب سیاسی، با تلقین ترس به
خود و به دیگران، خوب و خوب تری را نمیبینند و بیش از سه دهه است که خود و مردم
را برای گرفتار نشدن به بدتر در "انتخابات" بین بدها زندانی
کرده و میکنند و وضع وطن و هموطن، پیوسته از آنی که تبلیغ میکردهاند هم، بدتر
که نه بلکه افتضاحتر شده است!
برازندۀ ایرانی قرن بیست و یکم آیا انتخاب بین خوبها و خوبترها نیست؟
برازندۀ ایرانی قرن بیست و یکم آیا انتخاب بین خوبها و خوبترها نیست؟
هموطنی
چرا ولی قبلش باید به اون خودباوری برسیم
مردمسالاری یعنی خودباوری، یعنی اعتماد به نفس فردی و ملی
اگر خواهان مردمسالاری هستیم، همۀ ما باید در در این راه تلاش کنیم. هرچقدر هم که آن تلاش به ظاهر (به ظاهر - به ظاهر) به نظر کوچک بیاید.
با هرچه فراگیرتر کردن تحریم فعال "انتخابات" و با انتشار پیشنهاد خشونتزدایانۀ خانهنشینی در روز 24 خرداد، زمینه را برای ساختن فردائی بهتر برای خودمان و به دست خودمان (و نه با گدائی از قدرتهای داخلی و خارجی) فراهم کنیم.
اگر خواهان مردمسالاری هستیم، همۀ ما باید در در این راه تلاش کنیم. هرچقدر هم که آن تلاش به ظاهر (به ظاهر - به ظاهر) به نظر کوچک بیاید.
با هرچه فراگیرتر کردن تحریم فعال "انتخابات" و با انتشار پیشنهاد خشونتزدایانۀ خانهنشینی در روز 24 خرداد، زمینه را برای ساختن فردائی بهتر برای خودمان و به دست خودمان (و نه با گدائی از قدرتهای داخلی و خارجی) فراهم کنیم.
هموطنی
+Ali
Sedarat متأسفانه عدۀ کمی حرفهای شما رو میفهمند.
بنظر من یکی قبل از اینها باید به روی تغییر در فرهنگ و زیرساخت ارزشها و باورهای اجتماعی کار کرد.
من هم با شما هم عقیده ام و باور فردی و اجتماعی رو یک نیاز اصلی و اساسی میدونم که بر اساس اون میشه آرام آرام به حکومتی مردم سالارانه دست یافت.
گیرم که همۀ ما این معانی رو هم خوب درک کنیم اما از حرف تا عمل در شرایط فعلی خیلی فاصله است
نهایتاً مردم خسته میشن از این همه هیاهو و برای اینکه خود رو از جنجالهای مضاعف دور کنند بیخیالی پیشه میکنند. درست مثل الان. راحت طلبی هم یکی از معضلاتی است که بر سر عاقبت ما سایه انداخته
بنابر این
روی تغییر این رویه باید کار کرد
ناگهان و ضرب العجل نمیشه نگاهها رو متوجه تأثیر سوء انتخاباتی که در آخر عوارض و زیانهاش فقط سر همین ملت آوار میشه... کرد.
بنظر من یکی قبل از اینها باید به روی تغییر در فرهنگ و زیرساخت ارزشها و باورهای اجتماعی کار کرد.
من هم با شما هم عقیده ام و باور فردی و اجتماعی رو یک نیاز اصلی و اساسی میدونم که بر اساس اون میشه آرام آرام به حکومتی مردم سالارانه دست یافت.
گیرم که همۀ ما این معانی رو هم خوب درک کنیم اما از حرف تا عمل در شرایط فعلی خیلی فاصله است
نهایتاً مردم خسته میشن از این همه هیاهو و برای اینکه خود رو از جنجالهای مضاعف دور کنند بیخیالی پیشه میکنند. درست مثل الان. راحت طلبی هم یکی از معضلاتی است که بر سر عاقبت ما سایه انداخته
بنابر این
روی تغییر این رویه باید کار کرد
ناگهان و ضرب العجل نمیشه نگاهها رو متوجه تأثیر سوء انتخاباتی که در آخر عوارض و زیانهاش فقط سر همین ملت آوار میشه... کرد.
من معتقد نیستم که "...عده کمی" این حرفها را میفهمند. من
معتقد هستم که عده زیادی از مردم ایران این حرفها را میفهمند.
ولی چر تلقین ترس به خود و دیگران؟
معیار "ناکهان و ضرب العجل" را چه کسی تعیین میکند؟ سه دهه امثال این توجیهات راه به کجا برده است؟ دیگر بس نیست؟
فقط با ترس و با تلقین ترس و با سانسور و با خودسانسوری است که "عوارض و زیانها" که بر سر چند نسل از سه دهه پیش آمده را بتوان کتمان نمود.
به جای ترسیدن و ترساند، به جای تلاش در حل کردن معضلاتی که حیات ملی ما را به خطر انداخته است (و با ماندن این رژیم هرروزه وخیمتر شده است) از طریق قدرت داخلی (چه آنها که در داخل دولت هستند و چه آنها که در خارج حاکمیت فعلی هستند)، یکبار هم که شده به خود و به مردم خود اعتماد کنیم و لااقل با دست خود به این رژیم مشروعیت ندهیم.
صد بار از آن راه بدان خانه برفتید///یک بار از این خانه بر این بام برآیید
ولی چر تلقین ترس به خود و دیگران؟
معیار "ناکهان و ضرب العجل" را چه کسی تعیین میکند؟ سه دهه امثال این توجیهات راه به کجا برده است؟ دیگر بس نیست؟
فقط با ترس و با تلقین ترس و با سانسور و با خودسانسوری است که "عوارض و زیانها" که بر سر چند نسل از سه دهه پیش آمده را بتوان کتمان نمود.
به جای ترسیدن و ترساند، به جای تلاش در حل کردن معضلاتی که حیات ملی ما را به خطر انداخته است (و با ماندن این رژیم هرروزه وخیمتر شده است) از طریق قدرت داخلی (چه آنها که در داخل دولت هستند و چه آنها که در خارج حاکمیت فعلی هستند)، یکبار هم که شده به خود و به مردم خود اعتماد کنیم و لااقل با دست خود به این رژیم مشروعیت ندهیم.
صد بار از آن راه بدان خانه برفتید///یک بار از این خانه بر این بام برآیید
هموطنی
+Ali
Sedarat بخدا من بی تقصیرم :))
بنظر میرسه مخاطب شما من هستم
خب من هم در این مورد با شما هم عقیده ام و به این فکر میکنم که گیرم که پاشنۀ قلم رو بالا کشیدیم و رهسپار شدیم در این وادی...
از کجا باید شروع کرد؟
بنظر میرسه مخاطب شما من هستم
خب من هم در این مورد با شما هم عقیده ام و به این فکر میکنم که گیرم که پاشنۀ قلم رو بالا کشیدیم و رهسپار شدیم در این وادی...
از کجا باید شروع کرد؟
مخاطب، در ابتدا خودم و بعد بقیۀ هموطنانم است. چون معتقدم برای اینکه پیوسته مردمسالارتر شویم، باید اول از خود شروع کنیم.
در اینکه باز هم هموطن دیگری را در اعتماد به نفس شخصی و ملی، با خود وبسیاری دیگری از ایرانیان آزاده و مستقل، هم نظر یافتهام بسیار خوشحالم.
در جواب اینکه پرسیده شود "از کجا باید شروع کرد؟" این رویه را پیشنهاد میکنم که لازمۀ خودانگیختگی و استقلال سوال نیست، جواب است. هر کسی با توجه به سلیقه و استعدادها و توانائیهای خودش، میتواند با یک یا چند نفر از همفکرانش هسته و هستههائی را تشکیل دهد و برای اعمال حق حاکمیت و شهروندی خود، دست به خلاقیت و ابتکار بزند.
http://ali-sedarat.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
http://ali-sedarat.blogspot.com/2012/10/sedarat.html
در جواب اینکه گفته شود "از کجا باید شروع کرد؟"" از زبان عطار نیشابوری عرض میکنم:
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس///خود راه بگویدت که چون باید رفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر