از
جمله لقبهائی که به "اصلاحطلبان" داده میشده و میشود،
"کارگزار" بودن است.
با پیشنهاد جنبش خودجوش تحریم فعال به مردم و عدم
شرکت در "رایگیری" اجازه ندهیم که رژیم ما و بعضی "فعالان سیاسی" و
"دلسوزان" را مستخدم بدون جیره و مواجب خود کند و نظر اصلی خودش را و تنها نظر خودش را یعنی پیشبردن و برای سی سال دیگر عملی کردن شعار "حفظ نظام از اوجب واجبات است" را به
دست این دسته از هموطنانمان به اجرا در بیاورد.
از جمله لقبهائی که به"اصلاح طلبان" داده میشده و میشود."فرصت سوزی" است.
با تحریم فعال "حماسۀ انتخابات" و با جنبش خودجوش و خشونتزدای خانهنشینی در روز 24 خرداد، اجازه ندهیم که این فرصت هم سوخته شود.
با تحریم فعال "حماسۀ انتخابات" و با جنبش خودجوش و خشونتزدای خانهنشینی در روز 24 خرداد، اجازه ندهیم که این فرصت هم سوخته شود.
"..............بعضی
ها می گویند که هر کس به جز آقای جلیلی انتخاب شود، مردم برنده اند! از دید من
سازنده این جمله با فکر راهنمایی که قدرت را اصل می شناسد، ساخته، زیرا بنا را بر
این گذاشته که شرکت در انتخابات را توجیه کند و با رد صلاحیت ها وسیله توجیه دیگری
نداشته است پس این وسیله توجیه را برای شرکت در انتخابات ساخته است که آقای جلیلی
بلحاظ مواضعش خطر است و بدتر است و هر کس غیر از او انتخاب شود، بد است، بنابرین
برای ساخت توجیهش یک محور شر ساخته که آقای سعید جلیلی باشد تا بتواند بگوید اگر
شما مردم به بد رای دهید، بدتر انتخاب نمی شود و بردید! با ساختن محور شر واقعیت
های بسیار مهمی را از دید عقل فردی و جمعی ایرانیان می پوشانند که عبارتند از:
1- حق انتخاب مردم مورد
توجه سازنده این جمله قرار نمی گیرد که گویا این ملت است که جامعه شهروندان را
تشکیل می دهد و این شهروندان حقوقی دارند و اساسی شهروندی این است که رابطه جامعه
و دولت تغییر می کند؛ توضیح اینکه در استبداد دولت تصمیم گیرنده و تغییر دهنده است
و مردم اختیار تغییر و رشد دادن خویش را ندارند و باید مطیع دولت باشند و در جامعه
ها این مردم رعایا خوانده می شدند و در جامعه ایرانی امروز ما پیروان ولایت فقیه
خوانده می شوند. این رابطه وقتی تغییر می کند، شهروند پدید می آید به این ترتیب که
شهروند کسی است که اختیار، حق و مسیولیت تغییر با او و دولت کارگزار اوست. در دیدی
که این جمله ساخته شده انکار شهروندی را بطور آشکار می بینید، جامعه فقط باید که در
آن دولت صاحب اختیار دنبال کسی بگردد که نسبت آن محور شر، بد است! می بینید که
غفلتی که ایجاد می کند فوق العاده مهم و اساسی است تا جایی که در این قرن به جامعه
ایرانی می گوید که شما شهروند نیستید، حق انتخاب هم ندارید، فقط تنها امکانی که به
شما داده می شود، این است که بروید رای دهید که بدتر نیاید!
2- کسی که پای صندوق می
رود و به یکی از این هشت نفر رای می دهد، همانطور که آقای خامنه ای مدام تکرار می
کند، در واقع اول به رژیم رای می دهد. چقدر بها دارد و چقدر بین آقای جلیلی و هفت
نفر دیگر تفاوت هست که مردم به خاطر اینکه آقای جلیلی نشود باید خویشتن را به
عنوان صاحب حق و شهروند انکار کند و به رژیمی مستبد و متجاوز به حق ملت رای
بدهند که او مشروعیت پیدا کند؟ در واقع به آقای خامنه ای چک سفید بدهند که شما هر
کاری خواستی با ما بکن، ما هیچ کاره ایم و دنیای خارج هم با هیچکس جز شما طرف
نیست!
3- سومین غفلت مهم این
است که چه فرقی بین این 8 نفر است که یکی را محور شر می کنی؟ دلیل اینکه که او
محور شر است و هفت تای دیگر نیستند، چیست و چرا با شکست جلیلی مردم برنده می شوند؟
نمی شود جمله ای ساخت که زمینه اش هیچ دلیل و مدرک و ... نباشد، حرف حساب و حق این
است که دلیل در خود جمله باید باشد، اگر در بیرون او بود این جمله قول زور
است!.....
شما می گویید: «اگر
مردم به هر کس بجز جلیلی رای بدهند، مردم پیروز می شوند.»، در این جمله چه دلیلی
وجود دارد؟ می شد جمله را اینجوری گفت: «آقای حسن روحانی این ویژگی ها را دارد،
آقای..... و... آقای جلیلی هم این ویژگی ها را دارد، آنها نسبت به او بد و
او بدتر است!»، در اینصورت باید تحقیق شود که آیا این ویژگی ها صحت دارد و تفاوتی
با هم دارند یا خیر؟ اما سازنده جمله نمی تواند اینرا بگوید برای اینکه ویژگی های
اینها با هم فرق ندارد که اگر فرق داشتند او این جمله را نمی ساخت و به خودش زحمت
می داد و می گفت: «آقای ولایتی این سوابق را دارد و طرز فکر و برنامه اش هم این
است! آقای رضایی این سوابق را دارد و .... در این وضعیت اینها بد هستند و این بدتر
یا بدترین!» پس حرفی می زند تا با پوشاندن این سه رشته حقیقت بسیار اساسی و مهم،
ذهنیتی دروغ را القاء کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر