۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

علی صدارت : ابهام در لائیسیته و نیاز به شفاف‌گردانی این و سایر مفاهیم مردمسالاری: اعلامیۀ جهانی لائیسیته


علی صدارت : ابهام در لائیسیته و نیاز به شفاف‌گردانی این و سایر مفاهیم مردمسالاری:
اعلامیۀ جهانی لائیسیته و به مناسبت یکصدوهشتمین سال‌گرد قانون لائیسیته.

ماه دسامبر، در محفوظات تاریخی مربوط به لائیسیته اهمیت خاصی دارد و به مناسبت و به پیشواز آن، بحثی را در یکصدوهشتمین سالگرد آن قانون می‌گشایم. در دسامبر 1905 آقای  ژول فری قانون لائیسیته را به مجلس فرانسه  برد. روندی که  در آن روزگاران منجر به این قانون‌گذاری شد، از جمله جدل مابین پوزیتیست‌ها و کلیسا بود که با اعلام آقای فری در مجلس که: "...تکلیف دین را مدرسه معین می‌کند..."  با توجه با فراز و نشیب‌های  که در طول تاریخ این یکصدوهشت سال و در عرض جغرافیای دنیا و به ویژه در منطقه و خصوصا در سه دهۀ اخیر در وطن خود شاهد آن بوده‌ایم،  به نظر صاحب این قلم،  تکلیف دین را خود انسان معین می‌کند.
در فرانسۀ 1905 بنا بر این بود که علم و تجدد و دانش، به برهه دین‌باوری و دین‌داری، پایان خواهد داد. "انقلاب مسیحی" روندی کند داشت و چند قرنی به طول انجامید تا مسیحیت قرون وسطی به طور عام، و مذهب کاتولیک به طور خاص، منقلب شد و به شکلی که امروزه می‌بینیم رسید. لائیسیته در مقابل کشیش‌گرائی و کلرکیسم قد علم کرد. در تاریخ معاصر ایران، تجربۀ ایرانیان و قانون اساسی جمهوری اسلامی، در خلاف جهت این جریان شنا کردن بوده است.  از جمله به این دلیل بود که  "انقلاب اسلامی" در روندی شتاب‌گیر در سه دهه، امروزه  به اینجا رسیده است. با تفسیر "خلیفه‌گری" از  "جمهوری"  و با ابداع  "ولایت فقیه"  در  "اسلام" می‌بینیم که "جمهوری اسلامی ایران" در عین اینکه نه جمهوری است و نه اسلامی، حتی با ایران و ایرانی و ایرانیت هم در تضاد مستقیم واقع شده است. این روند، حیات ملی ما را هرچه بیشتر به لبۀ پرتگاه نزدیک می‌کند، و این در حالی است که مهره‌های فراوان و رنگارنگی که در مقامات کلیدی این رژیم از پی هم می‌آیند و می‌روند،  این نظام را هرروزه اصلاح‌ناپذیرتر می‌کنند. "دولت دینی" که منظور نظر بعضی دست اندرکاران بود، هر دوی این لغات را از معنا تهی کرده و به "دین دولتی" مبدل شده است. ظرف سه دهۀ گذشته در این نظام،  هم دین و هم دولت پیوسته  از آنی که باید در قرن بیست‌ویکم باشند، دور و دورتر می‌شوند،  قدرت‌مداران در داخل و خارج کشور، در شعار "حفظ نظام، از اوجب واجبات است" با آقای خامنه‌ای هم‌صدا شده‌اند. امروزه بار دیگر، قد لائیسیته عَلَم شده است و اینبار در میهن ما.  این قد برافراشتن از سوئی  در مقابل آخوندگرائی و اسکولاستیک حوزوی فقاهتی است، و از سوی دیگر در مقابل دین‌ستزان  و تبعیض‌گران که در ظاهر در خط "مخالفان رژیم" قرار دارند و بر چهره، مشاطۀ  "لائیک"  و  "سکولار"  و  "اپوزیسیون"  را دارند ولی در باطن همان تبعیض‌های رژیم ولایت فقیه را با همان محتوا ولی با صورتی دیگر اِعمال می‌کنند.  لازم است یادآور شود که تازه اینها در این زمان بر اریکۀ قدرت نیستند و برای رسیدن به "هدف" هر "وسیله‌ای" را روا می‌دارند، فغان بر ما که اگر امروز و فردا هم چون دیروز،  ما مردم، جوشش را از میدان جنبش دریغ کنیم و در انفعال، عرصۀ خالی اِعمال حاکمیت که متعلق به جمهور شهروندان است را  دودستی تقدیم زورپرستان آینده کنیم.
 در این واقعیت که این رژیم رفتنی است، کمتر کسی شکی دارد. لازم به تاکید است که  برای استقرار و استمرار مردمسالاری در ایران، هیچ راه دیگری وجود ندارد مگر این که ما مردم، به خود و به سالاری خود، و به دارا بودن لیاقتِ  سالاری، باورمند باشیم و با اعتماد به نفس فردی و با تشکیل بی‌شمار هسته‌های حقوق‌مدار، با اعتماد به نفس ملی، عرصۀ تعیین سرنوشت خود را خالی نگذاریم که قدرت‌پرستان دیگری، با شکل و ظاهر دیگری،  با چماق عقیده و یا دین دیگری بر سر مردم بکوبند و امیدِ  سالاری را از سر مردم بزدایند. بن‌مایۀ تفکر و تعقل ما، دین و عقیدۀ ما را، و آن هم به نوبۀ خود، سرنوشت ما را تعیین می‌کند. آنکه سرنوشت مردم را تعیین می‌کند، همان سالار خواهد بود. در ایران امروز، از مردمسالاری اثری نیست زیرا که این زورمداران هستند که دین و عقیده و در نتیجه سرنوشت ما را تعیین می‌کنند. تکلیف دین و عقیده را ما خود مردم هستیم که باید تعیین کنیم و گرنه انواع زورمداران یکی پس از دیگری، برای تک‌تک ما مردم، دین و عقیدۀ مناسب با زور و تضاد و تخریب و خشونت و قدرت و توازن قوا را تعیین خواهند کرد.

لائیسیته را در مفهومی بالینی و معنایی عمل‌گرا،  به این ترتیب ارائه کرده‌ام:
اینکه هر فردی مختار باشد که به طور هرچه خودانگیخته‌تر، عقیده و دین را بدون هیچ اکراهی  اتخاذ کند؛ و اینکه هر فردی مختار باشد که به طور هرچه خودانگیخته‌تر، نوع آن عقیده و دین را بدون هیچ اکراهی، خودش انتخاب کند؛ این خودانگیختگی است که لائیسیته را در سطح افراد و هسته‌های مردمی و به تبع آن در سطح جامعه و ملت به طور عملی متبلور می‌کند. این تبلور، با اشراف به حقوق ذاتی بشر، و بر اساس این حقوق (از جمله استقلال و آزادی) استوار است.  یک چنین  جامعه و ملتی به این ترتیب، یک قانون اساسی تدوین می‌کند که مملو از حقوق و خالی از مرام باشد و بدین ترتیب مردم به طور مداوم، لائیسیته را هرچه بیشتر به دولت تحمیل می‌کنند که دولت نسبت به نهادهای دینی و عقیدتی، پیوسته بی‌طرف‌تر بگردد، و قلمرو خصوصی از تجاوز قلمرو عمومی، پیوسته به میزان بیشتری مصون بماند.
تکلیف دین و عقیده را، خود مردم معین می‌کنند، و نه مدرسه و نه مسجد و نه دولت.

تذکر این امر در همینجا بسیار مهم است که یک فرد نمی‌تواند لائیک باشد. ولی یک فرد و افراد و هسته‌های مردمی و در نهایت جامعه و ملت اول باید خود به لائیسیته باورمند باشند تا بتوانند یک قانون  اساسی تدوین کنند که خالی از مرام و مملو از حقوق باشد. افراد و جوامع باید با عرفان به حقوق فردی و ملی خود،  بتوانند بی‌طرفی را از  دولت نسبت به بنیاد دینی و عقیدتی، طلبکارانه مطالبه کنند. مردمسالاری (و همۀ مفاد آن از جمله لائیسیته) یک فرهنگ است. در یک کشوری که ملتی  کم‌آشنا و یا ناآشنا با فرهنگ  مردمسالاری دارد نمی‌توان تصور کرد که یک دولت دیکتاتور و سرکوب‌گر وجود نداشته باشد. و همچنانکه دیدیم  دموکراسی را با زور "رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ" و یا  قشون‌کشی به کشوری (عراق و افغانستان) نمی‌توان به دست آورد. مردمسالاری  یک فرهنگ است که باید به دست خود ما مردم ساخته و پرداخته شود. بدون فعالیت فرهنگی همۀ ما مردم، فرهنگ مردمسالاری و خشونت‌زدائی و حقوق‌مندی بوجود نمی‌آید. تعداد انواع و اقسام فعالیت فرهنگی به عدد افراد و هسته‌های مردمی، متعدد است. کمترین فعالیتی که می‌توان در امنیت کامل انجام داد، اینست که چند نفری از دوستان و آشنایان که در سلایق و افکار با همدیگر بعضی نقاط مشترکی دارند و به مناسبتهای مختلف در کنار هم اوقاتی را طی می‌کنند، با  اختصاص دادن مدت زمان کوتاهی از نشست و برخاست‌های معمول  خود،  به مفاهیم (1) مربوط به مردمسالاری و شهروندی بپردازند. به این ترتیب است که فرهنگ مردمسالاری، از جمله لائیسیته،  در جامعه تولید و منتشر می‌گردد و به این ترتیب است که مقدمات استقرار و استمرار مردمسالاری، یک مردمسالاری پویا و به نقطۀ برگشت‌ناپذیر رسیده، در وطن مهیا می‌شود. شهروندان برازندۀ این نام، در همین دور هم جمع شدن‌ها است که  "هسته‌های مردمی" (2)  را تشکیل می‌دهند و با اعتماد به نفس فردی و ملی، در تعیین سرنوشت خویش، نقش‌آفرین می‌گردند (3).
پس ضروری و بلکه حیاتی است که مردمسالاری و ویژگی‌های آن به طور هرچه شفاف‌تر توضیح داده شده و در اختیار تعداد هرچه بیشتری از شهروندان قرار گیرد و  مفاد و اصول آن به شکل هرچه آسان‌تر (1) و قابل‌فهم‌تر، در جامعه به بحث گذاشته شود.
هنر آن نیست که پیچیده بگویی سخن ساده ی خود را///لیک گر ساده بگویی تو معمای جهان، آن هنر است!
 از جمله از اصول و مفاهیم مردمسالاری،  می‌توان به استقلال (4)، آزادی، لائیسیته (5) (7) (8رسانه‌های همگانی (9)، جمهوریت، رشد بر میزان عدالت، احترام به تنوع قومی و فرهنگی، پاسداری از  محیط زیست و میراثهای تاریخی و فرهنگی، برابری در مقابل قانون،... اشاره نمود. در این باب "مجامع اسلامی ایرانیان" (10) و "همبستگی ملی جمهوری‌خواهان ایران"  (11) متون خوب و پیشروئی را به جامعه ارائه کرده‌اند که لینک آنها  (10) (11) در ذیل آورده شده است.
در عصر حاضر دولت به مثابه کانون توازن قوای داخلی و خارجی است و به این ترتیب شکل می‌گیرد. با این توجه، جنس دولت از قدرت است و متناسب با میزان منفعل بودن شهروندان، به سمت دیکتاتوری و تمامیت‌طلبی میل می‌کند. هرچه شهروندان و هسته‌های مردمی در عرصۀ تعیین سرنوشت خویش بیشتر حاضر بمانند، به همان درجه از عیار قدرت در آلیاژ دولت کاسته می‌گردد و به این ترتیب جامعه به سمت الگوی مردمسالاری مستقیم مشارکتی مشاورتی، به پیش می‌رود. در چنین روندی، نقش افکار عمومی غیر قابل انکار است و سیر آزاد اندیشه و خبر و نظر در پیشبرد جامعه به سوی این الگو نقشی حیاتی دارد. در این زمانه جای خالی رسانه‌های همگانی به عنوان شاخۀ چهارم دولتی حقوق‌مدار نمایان است.
دین و عقیده از جمله ابزاری مهمی است که دولت  برای تمرکز قدرت و افزایش سرکوب و خشونت (14) و اعدام، به کار می‌برد. بعد از مدتی، در عمل آن دین و عقیده، در خشونت و تخریب، به نقطۀ مقابل خود مبدل می‌گردد. در جامعه‌ها عدۀ معدودی،  آن دین و عقیده را توجیه‌گر انتخاب هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف موعود می‌کنند.  به این ترتیب قدرت‌مداران و زورپرستان "دیکتاتوری صالح" و یا "حزب پیشرو" و یا "اسلام ناب محمدی" و یا "ایدئولژی شاهنشاهی" و "دروازه‌های تمدن بزرگ" را هدف قرار داده و با شستشوی مغز عوامل اختناق  و سرکوب، برای رسیدن به آن هدف،  هرگونه وسیلۀ ضد آن را حلال و ضرور تبلیغ می‌کنند. غافل از اینکه وسیله، آینه‌ای از هدف است. اگر بخواهیم چهرۀ واقعی یک "هدف" را در آیندۀ دور و نزدیک به وضوح ببینیم، باید در آینۀ  "وسیله"هائی که برای رسیدن به آن "هدف" استفاده می‌شوند بنگریم.  با نگرش به وسایل بکار برده شده توسط هر فرد و گروهی است که اهداف واقعی آنها را می‌توان به وضوح پیش‌بینی نمود. اهداف واقعی، (چه خواسته و دانسته و یا چه ناخواسته و ندانسته)، هر فرد و گروهی را در وسیله‌هائی که توسط آنها بکار برده می‌شود می‌توان به روشنی مشاهده نمود.
با توجه به تکاثر واضح در باور و دین و عقیدۀ مردمان، در کشور و در جهان، نیاز است  که گفتگوهای سازنده بین افراد جریان داشته باشد که با استفاده از سیر آزاد اندیشه و خبر و نظر، از میزان خشونت‌ها در جوامع بشری و در دنیا کاسته شود. با  تلاش برای اشاعۀ بحث آزاد و تحمل عقاید و دین و باورهای دیگران و ترویج کثرت‌گرائی و روشهای خشونت‌زدایانه است که تصور یک جامعۀ همساز، در یک کشور و در جهان،  متصور می‌گردد.
به مناسبت  یکصدمین سالگرد قانون لائیسیته، در تاریخ نهم دسامبر 2005 "اعلامیۀ جهانی لائیسیته در قرن 21" (16)  در  مجلس فرانسه ارائه شد. متن این اعلامیه توسط تعدادی اکادمیسین‌ از نقاط مختلف دنیا، به زبان فرانسه (16) تدوین گردید و از فرانسه به فارسی ترجمه شد (15).  در آستانۀ یکصدوهشتمین سالگرد قانون لائیسیته، ترجمۀ متن انگلیسی (12) این اعلامیه را، که در جای دیگری ندیده‌ام،  با امید افزایش تبادل نظر و بحث و گفتگو در این زمینه به هموطنان گرامی تقدیم می‌کنم.
کلمه "لائیسیته" فرانسوی است. این کلمه که ریشۀ فرهنگی یونانی آن "لائوس" به معنای "آحاد مردم" است را به سال 1842 در فرانسه پی‌گیری کرده‌اند. ولی در سال 1871 به واسطۀ کارزار کوتاه کردن دست معلمهای دینی از دبستانها بود که مصرف این لغت در فرانسه جا افتاد. ترجمۀ فارسی خوبی از کلمۀ لائیسیته ارائه نشده است و در این نوشته هم از همین لغت که سابقۀ تاریخی طولانی دارد استفاده شده است.
لائیسیته در فرهنگ انگلوساکسون و کشورهائی که مذهب پروتستان شایعتر است، کمتر بکار می‌رود. در این کشورها بیشتر از لغت "سکولاریسم" استفاده می‌شود. دو مقولۀ لائیسیته و سکولارسیم یک معنی را حکایت نمی‌کنند و کاملا از هم جدا هستند. به نظر من این دو لغت، تاریخچه و معانی کاملا متفاوتی دارند و یکی را به جای دیگری نمی‌توان بکار برد.  
با توجه به تاریخ سیاسی دینی در ایران و در منطقه،  به خصوص در سه دهۀ اخیر، نگرش به لائیسیته را برای استقرار و استمرار مردمسالاری در وطن، بسیار مناسب‎تر می‌دانم تا سکولاریزاسیون.
متن حاضر که تقدیم  همزبانان گرامی می‌گردد، از روی متن فرانسه به زبان انگلیسی انگلیسی ترجمه شده است و کمبودهائی دارد. انتقاداتی هم به بعضی مفاهیم به کار برده شده وارد است که باید در تدقیق آنها کوشید. در این ترجمه تلاش کرده‌ام متنی را ارائه دهم که حتی‎الامکان ترجمۀ لغت به لغت متن انگلیسی باشد و از تاویل و تفسیر و ابراز نظر شخصی پرهیز کرده‌ام.
جای تعجب است که این اعلامیه، به رسانه‌های همگانی اشاره نمیکند و این را یک کمبود عمده برای این متن می‌دانم. چگونه بتوان اطلاعیه‌ای در باب مردمسالاری و حقوق بشر و باور و عقیده و نظر و دین و اندیشه تدوین کرد بدون اینکه در آن به سیر آزاد و مستقل اندیشه و نظر و خبر اشاره شود؟  در فراخوان جبهه از طرف "مجامع اسلامی ایرانیان"  و در پیمان و "همبستگی ملی جمهوری‌خواهان ایران"  به نقش رسانه‌های همگانی و به عنوان شاخه چهارم (13) دولت پرداخته شده است. ولی در بیشتر اساس‌نامه‌ها و مرام‌نامه‌ها و منشورهائی که توسط تشکیلات مختلف تدوین شده، به این مهم  کمتر توجه مبذول گردیده است.
امید دارم که همۀ کسانی که این مقاله در اختیارشان قرار می‌گیرد و آرزو دارند که در منطقه و در دنیا، از میزان خشونت و جنگ و تخریب و فقر و خودتخریبی کاسته شود، با اشاعۀ فرهنگ تکثرگرائی و تحمل دیگران و احترام به دین و عقیدۀ دیگران، عقیده و دین را که به صورت وسیله‌ای موثر در دست زورمداران و خشونت‌طلبان قرار دارد، به حوزۀ خصوصی مردم باز گردانند، و در این جنبش، خودجوشانه بکوشند و در انتشار این مقاله و مطالبی از این دست، فعال شوند. به باور من، فعالیت سیاسی را نباید منحصر به وزیر و وکیل و افراد و تشکیلات خاصی دانست. بایسته است که به فعالیتها برای برپائی و پویائی مردمسالاری، و برای  فرهنگ‌سازی متناسب با آن، به عنوان وظیفه‌ای برای خود و برای  همۀ شهروندان نگریسته شود. ساختن فرهنگ مردمسالاری از خود هر فردی شروع می‌شود و این فرهنگ، با درآمیختن با سایر افکار، صیقل پیدا می‌کند. به منظور برانگیختن و درآمیختن با سایر افکار، در این عصر انواع "رسانه"ها در اختیار همگان است.  "رسانه‌های مردمی"  که از جمله می‌تواند به سادگیِ  به اشتراک گذاشتن مطالب از طریق ارسال ای‌میل باشد، امروزه در اختیار اکثر افراد موجود است. عدم پذیرش جفای بی‌تفاوتی و انفعال،  و شرکت در نوعی از انواع فعالیت سیاسی به معنی مشارکت در ساختن فرهنگ مردمسالاری و حضور در عرصۀ تعیین سرنوشت فردی و ملی، لازمۀ استقرار و استمرار مردمسالاری پویا، و پیشبرد دموکراسی به نقطه‌ای غیرقابل بازگشت است. آرزوئی که فقط با شرکت فعال جمهور شهروندان قابل تصور و تحقق است.
علی  صدارت
نوزدهم اکتبر 2013


نکاتی در باره اعلامیۀ جهانی لائیسیته در قرن بیست و یکم:

1- تاریخ:

نهم دسامبر 2005

2- محل:

پارلمان فرانسه

3- منظور و هدف:

3-1- اهداف اصلی:
الف- ایجاد بحث و تبادل نظر در بارۀ لائیسیته و نتایج و بازتاب‌های آن
ب- ارائه گونه‌های جدید نگرش فکری به لائیسیته
ج- فاصله گرفتن از سامانه‌های غربی و فرانسوی
سایر اهداف:
- امسال (2005) صدمین سال  لائیسیته است و ما میخواهیم از این موقعیت و از این اعلامیه برای انگیختن نقطۀ شروعی برای برخوردی ژرف به لائیسیته و نیز برای انگیختن  یک مباحثۀ  بین‌المللی در مورد لائیسیته ایجاد کنیم.
بحث در مورد برخوردهای قابل قبول  در مورد لائیسیته
3-2- ارائۀ پیشنهاد روشنی در مورد اینکه به لائیسیته چگونه باید نگریست.

4- تولیدکنندگان:

سه دانشگاهی در سه کشور مختلف.
Jean Baubérot – Ecole Pratique des Hautes Etudes
Roberto Blancarte – Collegio de Mexico
Micheline Milot – Université du Québec à MontréalMEDIA EMBARGO (until December 9, 2005)

5- متن تهیه و امضا شده

6- توضیحات:

6-1- اطلاعیه حاوی نظرات و عقاید مختلف و متنوع  تهیه‌کنندگان متن است
6-2- عدم وجود اجماع کامل میان تهیه‌کنندگان و خوانندگان در مورد مفاد اطلاعیه
تهیه کنندگان متذکر شده‌اند که:
-  "امضا کردن الزاما به معنای قبول نتیجه‌گیری‌های اطلاعیه نیست، بلکه فقط به معنای قبول کردن فلسفۀ تولیدکنندۀ این متن و میل به یافتن اجماعی که  دربرگیرندۀ  نظرات و فرهنگهای قاره‌های متفاوت دنیا باشد."
- "امضا کردن الزاما به معنای صحه‌گذاری و توصیۀ راهکارها نیست."

اطلاعیۀ جهانی لائیسیته در قرن بیست و یکم:

مقدمه:

در تمدن دنیای مدرن امروزه، به میزان قابل توجهی تکاثر در دین و اخلاقیات وجود دارد و  مشخص است که چالش آفرینش یک جامعۀ متوافق و هم‌ساز در میان تمام افراد باید برآورده شود.
ما نیاز داریم که به متفاوت بودن ادیان مختلف و اعتقادات فلسفی (مانند آته‌ایسم <خدا ناباوری> و آگنوستیسیزم <ندانم‌گرائی>) احترام بگذاریم و  حامی برقراری  گفتگوهای دموکراتیک و خشونت‌زدا در همۀ زمانها باشیم.
مردم امروزه بسیار بیشتر به حقوق ذاتی خود عارف هستند؛ بنابراین دولت در حالی که سعی می‌کند تمام شهروندان در زندگی در کنار همدیگر و کار کردن با هم یکپارچه و همبسته شوند،  باید ضامن باشد که حقوق و باورهای افراد محترم شمرده شود.
به این دلیل، ما، دانشگاهیان و شهروندان دنیا، اعلامیۀ ذیل را نوشته‌ایم و امیدواریم که منجر به گسترش بحث‌های آزاد شود و آفرینش این چالش بتواند به وقوع بپیوندد. 
این اطلاعیه در چهار قسمت کلیدی تقسیم شده است:

1- اصول بنیادین.
2. لائیسیته به عنوان اصل بنیادین دولت.
3. مباحثه‌ها در بارۀ لائیسیته.
4. لائیسیته و چالشهای قرن بیست و یکم.


1- اصول بنیادین:


بند اول: اصل بنیادین 1– احترام به حقوق بنیادین فردی و گروهی آزادی بیان و پرستش


اصل اول: هر بشری صرف نظر از جنس، نژاد، رنگ یا باور دارای حق آزادی بیان و آزادی وجدان است چه به صفت فردی و چه به شکل جمعی،  و حق دارد به عقاید دینی و فلسفی (مانند آته‌ایسم و آگنوستیسیزم) مورد انتخاب خود بپردازد.
دولت به مثابه یک بنیاد مردمسالار باید به این حقوق احترام بگذارد و آنها را پاسداری کند.

بند دوم: اصل بنیادین  2 – تفکیک دولت از نهادهای دینی و عقاید فلسفی


اصل دوم: دولت در موقع وضع قوانین باید بی‌طرف بماند و نباید جانب یک عقیدۀ دینی را در مقابل سایرین بگیرد؛ و باید در همۀ زمانها پاسدار حق سایر گروههای مختلف برای شرکت در این مباحثه باشد.
استقلال دولت حاکی از آن است که قانون مدنی باید از اعتقادات دینی جدا نگاه داشته شود.
گروههای مذهبی می‌توانند آزادانه در مباحثه شرکت کنند:  ولی آنها به هیچ وجه نباید سعی کنند که به جامعه اصول مشخص و مراسم و سلوک خود را تحمیل کنند.

بند سوم: اصل بنیادین  3 – نفی تبعیض (مستقیم و غیر مستقیم) بر علیه انسانها


اصل سوم: این برابری نباید مطالبه‌ای نظری ادراکی باشد، بلکه باید به آن قاطعانه عمل شود و در زندگی روزمرۀ سیاسی به اجرا درآید.
حقوق مدنی افراد باید محترم شمرده شوند، صرف نظر از باورهای فلسفی و دینی آنها. 
اگر شرایطی پیدا شود که این محترم شمردن دیده نشود، بایستی راه‌حل مناسب ("سازگاری‌های معقول") مابین سنت‌های عمدۀ ملی و اقلیتها اِعمال شود تا موقعیت موجود تصحیح گردد.

2. لائیسیته به عنوان یک اصل بنیادین دولت:


بند چهارم:

اعلامیۀ جهانی لائیسیته را به معنی هم‌‌سازی مابین افراد با ریشه‌های متفاوت جغرافیائی و فرهنگی در سه اصل فوق  تعریف می‌کند:
- احترام به حقوق بنیادین فردی و گروهی آزادی بیان و پرستش
- تفکیک دولت از نهادهای دینی و عقاید فلسفی
- نفی تبعیض (مستقیم و غیرمستقیم) بر علیه انسانها

بند پنجم:

لائیسیته طبیعتاً وقتی بروز خواهد کرد که یک دولت و یا یک کشور خود را از هرگونه عقاید دینی جدا کند و به شهروندان اجازه دهد که از راه به بحث آزاد گذاشتن این موضوع، حقوق بنیادین سیاسی خود را عملی کنند.
هر دولت پیشرویی که به عقاید اجتماعی و اخلاقی و دینی گوناگون شهروندان خود احترام می‌گذارد، به سادگی می‌تواند این روند را سازمان دهد و باعث شکوفا شدن لائیسیته شود.

بند ششم:

لائیسیته در پیشبرد مردمسالاری نقشی حیاتی ایفا می‌کند.
لائیسیته بواسطۀ ساختار سیاسی و قانونی خود، موجب به رسمیت شناخته شدن حقوق ذاتی بشر و یک‌پارچه‌گی گونه‌گونی‌های  درون سامانه‌های اجتماعی و سیاسی  می‌گردد.

بند هفتم:

واژۀ لائیسیته به فرهنگ، ملیت یا قارۀ خاصی متعلق نیست.
لائیسیته در هر فرهنگی که از این واژه در گذشته استفاده نشده می‌تواند موجود باشد.
گونه‌ای از شکل  یا روند لائیسیته با تمام مفاهیم و مشخصات آن ولی با اسمی دیگر، ممکن است در زمان حال و یا در گذشته  در میان ملیتها و تمدنها،  وجود داشته باشد.


3. مباحثه‌ها پیرامون لائیسیته


بند هشتم:

آداب و رسوم شایع مانند تقویم دینی، تشریفات رسمی کفن و دفن، یادواره‌های مدنی، که بازتابی از میراث تاریخی هستند، نباید به صورت کنش‌های غیرقابل انعطاف و غیرقابل جابجائی قلمداد شوند، بخصوص اگر که جامعه چندفرهنگی باشد. آنها باید در کانون مباحثه مسالمت‌آمیز دربارۀ لائیسیته قرار بگیرند.

بند نهم:

آزادی حقوق که زمینه‌ساز لائیسیته است، نباید فقط به دین و سیاست محدود شود بلکه به سایر امور اجتماعی مانند جنسیت،  زندگی و مرگ ، حقوق زنان، تحصیلات کودکان، ازدواج‌های مختلط،،  اقلیتهای دینی و غیردینی، خداناباوران و منتقدین دین را شامل می‌شود.

بند دهم:

یک تعادلی میان سه اصل لائیسیته راهگشا خواهد شد به مباحثه دربارۀ اینکه چگونه مردم می‌توانند آزادانه به عقاید دینی و فلسفی خود بپردازند.
این مباحثه همچنین به رویۀ تلاش باورمندان به دینی را برای گرواندن فرد دیگری به معتقدات خود، تاثیر دین در زندگی روزانه و اینکه چگونه افراد خود را به این نیازمندی‌ها تطبیق می‌دهند را مورد بحث قرار خواهد داد.

بند یازدهم:

مباحثه‌ها بر روی این موضوع‌ها به این سوال‌ها کشیده خواهد شد: دولت چگونه عمل می‌کند، هویت دولت، قوانین بهداشت عمومی و کشمکش‌های بالقوۀ مابین قانون مدنی و آزادی انتخاب.
در هیچ کشوری یک روند کاملا مطلق لائیسیته نمی‌تواند موجود باشد و از آن مهمتر روند لائیسیته بسته به هر کشوری به گونه‌ای مختلف اِعمال خواهد شد.


4. لائیسیته و چالشهای قرن بیست و یکم


بند دوازدهم:

تجسم حقوق ذاتی بشر از زمانی که در اواخر قرن هژدهم برای اولین بار ابتکار شدند تحولات عظیمی کرده است.
لائیسیته فحوای مابین حقوق ذاتی بشر، مانند برابری، و منزلت انسان را مورد بحث قرار می‌دهد.
بهرحال، امروزه لائیسیته با مشکلاتی روبرو است در رابطه با جایگاه حقوقی خاصی که دارد، با اختلاف نظرهای مابین قانون و باورهای دینی، از سازگاری مابین حقوق والدین و چیزی که پیمان‌نامه‌های  بین‌المللی "حقوق کودکان" و همچنین حق "کفرگوئی"  می‌خوانند

بند سیزدهم:

در بعضی کشورهای دموکراتیک که روند لائیسیته برای بسیاری از شهروندان حاصل است، طرح هر سوالی که چه تغییراتی در شیوه‌ای که آنها قبلا با آن خوگرفته‌اند لازم است، منجر به اضطراب می‌گردد. 
هرچه روند ابتدائی لائیسیته طولانی‌تر باشد مقاومت برای تغییر عمیق‌تر است.
دگرگونی‌های‌ اجتماعی در حال وقوع هستند و لائیسیته باید خود را با این تغییرات مطابقت دهد و تمام گروههای ذی‌حق باید برخوردی با دید باز و نه بسته، با آن داشته باشند.

بند چهاردهم:

در هرکجا لائیسیزاسیون اتفاق افتاده است، به لحاظ تاریخی آن عصر تطابق پیدا کرده با زمانی که سنت‌های افراطی دینی نقش عمده‌ای در زندگی اجتماعی بازی کرده است.
موفقیت این روند به پیوند یافتن  گزینۀ شخصی و فردی کردن باورهای دینی  راه باز کرده است.
برعکس چیزی که بعضی از آن می‌هراسند، لائیسیته به معنای حذف دین نیست بلکه به معنی آزادی هر کس در انتخاب باور است.
هر زمانی که لازم گردد، لائیسیته بیانگر جدائی متن  دینی از نظام اجتماعی و سیاسی است.

بند پانزدهم:

به عقاید دینی و فلسفی به عنوان ذخایر فرهنگی نگریسته می‌شوند.
لائیسیته در قرن بیست و یکم باید یک هم‌سازی مابین چندگونگی فرهنگی و مابین یگانگی اجتماعی و سیاسی، را روا و مجاز بداند، درست همان‌گونه که به لحاظ تاریخی لائیسیزاسیون جوامع   مجبور بود چندگونگی دینی و دولت را آشتی دهد.
پیدایش گونه‌های جدیدی از اعتقادات دینی، چه نوعی "من‌در‌آوری" از رسم، از عقیدۀ دینی و غیردینی، از بیان‌های جدید و تا یک حد از بیان‌های بنیادگرای دینی باشد، باید بررسی شوند.
در یک سیاق فردی‌سازی دین، این مهم است که دشواری محدود کردن پنداشت  دین را در خود پرستش درک نمود و اینکه چرا لائیسیته می‌تواند یک حوزۀ عمومی برای زندگی هماهنگ پیشنهاد کند.

بند شانزدهم:

این باور که فقط پیشرفت علمی و فنی می‌تواند به پیشرفت اخلاقی و اجتماعی راه یابد، حالا افول کرده است.
این واقعیت آینده را حتی بیشتر نامطمئن گردانده و منجر به مباحث مبهم سیاسی و اجتماعی با  یک  دستورالعمل مشوش شده است.
ما امروز به خاطر وابستگی بیش از حد نزدیک به اصول گذشته، در خطر هستیم.
ما باید به اتفاق همدیگر در مسیر خود برای کشف روش‌های جدید سیاسی و اجتماعی برای کمک به ساختن یک روند لائیسیته خلاق باشیم.

بند هفدهم: چالش دولت

انواع روشهای لائیسیزاسیون با مراحل مختلف توسعۀ دولت مطابقت داشت که بسته به اینکه دولت فدرال و یا متمرکز باشد فرق می‌کرد.
ابداع دولت "قدر قدرت" و جدائی از نظام قانونی راه را برای چشم‌انداز جدید گشوده است.
دولت بجای افول تغییر کرده است: دارد نقش خود به عنوان "دولت خداصولت/مشیت‌مند" که خیلی کشورها داشتند را از دست می‌دهد.
در حال حاضر دولت دارد به حوزه‌هائی دست‌اندازی می‌کند که تا همین اواخر "ممنوعه" تلقی میشدند و بیشتر به نیازهای امنیتی می‌پردازد که در این میان بعضا ممکن است آزادی‌ها را تهدید کنند.
ما در نتیجه باید ارتباطات جدیدی مابین لائیسیته و عدالت اجتماعی خلق کنیم که آزادیهای فردی و جمعی را ضمانت و افزون کنند.

بند هژدهم:

ما باید هوشیارانه مواظب باشیم که لائیسیته قربانی روند خود نشود که تبدیل به یک  دین "سکولار" بگردد.
فراگیری اصول لائیسیته  می‌تواند به ظهور صلح در بین شهروندان بیانجامد.
به لائیسیته نباید به عنوان دین‌ستیزی و یا  برخورد و  واکنش ناهویدا به دین نگریسته شود.
به جای آن به  لائیسیته باید به عنوان یک رویۀ پویا و خلاق نگریست که یک راه‌حل دموکراتیک به معضلات قرن بیست و یکم ارائه می‌کند، و نیز به عنوان یک رویۀ اساسی که به چه شکل به چندگونگی   به عنوان یک گنجینه و نه یک تهدید باید نگریسته شود.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

(1)  اصول و مفاهیم مردمسالاری

(2) نقش من در استقرار و استمرار مردمسالاری

(3) فعالیت خودجوش، هسته‌های حقوقمند

(4) اسباب استقلال

(5) لائیسیته – فایل تصویری

(6) لائیسیته – فایل صوتی
(7) رابطه دین و دولت

(8) ابهام در لائیسیته و سربازان گمنام امام زمان

(9) رسانه‌ها

(10) فراخوان جبهه، مجامع اسلامی ایرانیان

(11) پیمان همبستگی ملی جمهوری‌خواهان ایران

(12)  اعلامیه جهانی حقوق بشر در قرن 21

(13) شاخۀ چهارم

(14) اعدام: دو پرسش! در این تصویر، این ده نفر کیستند؟ این سه نفر کیستند؟

(15) ترجمه متن فرانسۀ اعلامیه جهانی لائیسیته

(16) متن فرانسه اعلامیه جهانی لائیسیته

(17) مصاحبه : اعلامیه جهانی لائیسیته (بخش نخست) مقدمه و اصول بنیادین


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر