صدارت : ابهام در لائیسیته و نظراتی چند در این باره(۲) و منبع آن نظرات

صدارت : ابهام در لائیسیته و نظراتی چند در این باره(۲) و منبع آن نظرات
۸ آبان ۱۳۹۸
لائیسیته علی صدارت
چندی پیش یادداشت کوتاهی به شکل یک ’مقاله’ را از جمله در سایت نشریه انقلاب اسلامی درهجرت منتشر کردم. در این نوشته به بعضی از آنچه لائیسیته هست، و بعضی از آنچه لائیسیتهنیست اشاراتی کردم.
این نوشته در واقع فقط یک گفتآورد بود. گفتآوردی که تماما فرازهایی از اعلامیه جهانی لائیسیتهدر قرن بیست و یکم کپی و بدون تغییر به هم چسبانده شده بود. تنها تغییری که داده شد این بود کههر جا که در آن منبع، کلمه ’ما’ آمده بود، در نوشته خود آنرا با کلمه ’من’ جایگزین کردم. البته در آنموارد این ’من‘ با آن ’ما‘ همنظر بوده است. نظرات صاحب این قلم در باب لائیسیته، قبلا هم درمعرض قضاوت هموطنان و همزبانان قرار گرفته است.
اعلامیه جهانی لائیسیته در قرن بیست و یکم توسط چندی از متفکران غربی، در یکصدمین سالگردارائه این قانون به مجلس فرانسه توسط ژول فری، و تصویب آن در نهم دسامبر سال ۱۹۰۵ و باز همدر مجلس فرانسه، در نهم دسامبر ۲۰۰۵ انتشار یافت که متاسفانه توجه بایسته و بازتاب شایسته رادر نشریات فارسی به خود ندید. متن انگیسی این اعلامیه را به فارسی ترجمه و منتشر شده است. مرام دولت فرانسهٌ امروز، به لیبرالیسم ملون است، لیبرالیسم امروز، و نه لیبرالیسمی که عصیان برفئودالیسم و ولایت سلطنت بود. این دولت، نگاهی تبعیضآمیز به ادیان دارد، تبعیض مثبت بهمسیحیت و یهودیت، و تبعیض منفی به اسلام. گفته میشود که در بسیاری از موارد، اصل ۱۴ منشورلائیسیته در مدارس فرانسه، در تناقض با اصول ۶ و ۹ و ۱۱ همان منشور، منشوری که بر اساسمنافع عمومی است، بیشتر بر علیه مسلمانان، و بخصوص دختران مسلمان، اعمال میشود.
انگیزه این نوشته، از جمله، کنشی دوستانه بود با دوستانی که خود را لائیک میخوانند ولی لائیسیتهرا در دینستیزی ناچیز میکنند. کنشی دوستانه با این دوستان، که از جمله با این امید همراه بودهاست که منجر به کنش دوستانهٌ این دوستان با خودشان، بشود.
در کنشهای قبلی، این تجربه ملموس بود که، هر دفاع از کثرتگرایی و رواداری دینباوری، توسطاینکونه دوستان، با برچسب ناچسب حمایت از ’جمهوری‘ ’اسلامی‘ مورد قضاوت قرار میگرفت، وبه مجازات سانسور و خودسانسوری، محکوم میشد. چرا که ’نظرات ارتجاعی چند تا مسلمون وبچهآخوند‘ بودند ولی آن نظرات ارتجاعی در واقع، ازجمله، از مفاد اعلامیه جهانی لائیسیته در قرنبیست و یکم بودهاند. ولی تعصب و تبعیض، گوشها را کر، و چشمها را کور، و دلها را پرکینه، وعقلها را عقیم میکند، و به انواع خشونتها میانجامد.
اینبار در آن ’مقاله’ که از جمله در سایت نشریه انقلاب اسلامی در هجرت منتشر شد، فقط نظراتغربیان متخصص در لائیسیته که در مهد لائیسیته رشد کردهاند آورده شد و دیگر هیچ.
ولی متاسفانه در میان آپوزیسیون لائیک، هستند قلیلی که لائیسیته را دینستیزی، و مشخصااسلامستیزی میبینند. در گفتار و نوشتار و کردار، که از پندار قدرتمکانشان سرچشمه میگیرد، درخصومت با دینباوران، و مشخصا اسلامباوران، هیچ کم نمیگذارند و کاسه داغتر از قدرتهای دولتیو غیردولتی غربی شدهاند. از قدرتهای غیردولتی بگویم. اینکه فعالیتهای آکادمیک، بخصوص درامریکا، در دست عدهای خاص است و منویات قدرتفرموده را پیش میبرند، در تجربه روزمره زندگیاکادمیک محسوس است. اخیرا با دوستانی که در رشته علوم انسانی یکی از دانشگاههای معتبرامریکا استاد هستند، صحبتی داشتم که خطدهی واضح دانشگاه، استادان را از تحقیقات و مقالات وکتابهایی که رنگ و بوی منفی به مسیحیت و کلیمیت میدهد، و یا برای اسلام نقشی مثبت رامنقوش میشود برحذر کرده. پژواک این اسلامستیزی در میان بعضی دوستان ’لائیک‘ داستانخربرفت و خربرفت مثنوی معنوی را تداعی میکند.
جالب است که بعضی از آن دوستانی که لائیسیته را مساوی اسلامستیزی میبینند، به اسم نشریهانقلاب اسلامی حساسیت دارند، و انتشار آن ’مقاله‘ در سایت نشریه انقلاب اسلامی در هجرت ،بخصوص حساسیتافرین بود. و جالبتر اینکه بسیاری از این دوستان در غرب، و به ویژه در اروپاییزندگی میکنند که تجربه انقلاب کبیر فرانسه، و تجربه کبیرتر انقلاب مسیحی را پشت سر گذاشتهاست. انقلاب مسیحی، انقلاب در مسحیت بود و کاتالیزوری برای روشنگری و اومانیسم، ودموکراسیها در غرب شد. این دوستان نمیبیینند که انقلاب اسلامی، به معنی انقلاب در اسلاماست. و این برغم بارها بحث و توضیح است. به دیده این دوستان، انقلاب اسلامی بد است، ولیانقلاب مسیحی خوب است! بیاد بیاوریم که مدیر مسئول نشریه انقلاب اسلامی را، تبعیضمداران وقدرتسالارانی که تحمل هیچ نظری غیر از عقیده خودشان را ندارند، و ’گردانندگان حزب جمهوریاسلامی‘ به خاطر همین انقلاب در اسلام فقاهتی و مخالفت آقای بینصدر با ولایت فقیه، به جرم ’باغی با غین‘ بودن، به ’هفت بار اعدام‘ محکوم کردند! یادآوری تفکربرانگیزی که رئیس قوه مجریه،بزرگترین اپوزیسیون (از جمله به گفته و تایید مطبوعات غربی) دولت آن کشور باشد؟!
در وطن ما که خشونت و تبعیض، بیداد میکند. نباید فراموش کرد که رژیم ولایت پهلوی و رژیم ولایتفقیه از یک جنس هستند. شکل ظاهری رژیم عوض شد، ولی همان ساختار باقی ماند، و چه بسا کهبدتر و خشنتر و وحشیتر هم شد. گفتن از کم و کیف تجاوزها به حقوق، زبان، و بلکه دل و جان آدمیرا میسوزاند، و نگفتنش، حیات ملی ما را.
آنچه میخواهیم، گذار از تمامیت رژیم اصلاحناپذیر و تحولناپذیر ولایت فقیه است. و مردم میگویند: ’اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا‘
آنچه آقای خمینی در پاریس گفت این بود (نقل به مضمون) که: ’….شاه برود، حتی اگر ابن زیاد همجایش بیاید خوب است…‘ و همان، و از همان بدتر شد!
آنچه نمیخواهیم این است که مهرههای قدرت با هم جا عوض کنند. و مردم میگویند: ’نه شاهمیخوایم نه رهبر، نه بد میخوایم نه بدتر‘
با خود بیاندیشیم که دلایل انفعال بعضی از جوانان و عدم اقبال آنها به احزاب و تشکیلات، در ایران و درسراسر دنیا، چه بوده است؟ آیا از جمله این نبوده است که به جای در نظر گرفتن حقوق، به منافعپرداخته شده است که ناچار انواع تبعیضها را در پی میاورد؟ اگر جوانان در خیابانها، شعارهایی رادر نفی عدم رواداری و عدم کثرتگرایی، مدیریت میکردند، چه پیامی را به این دوستان ’لائیک‘ میدادند؟
پهلوی میگفت که به زور هم شده مردم را به دروازههای تمدن بزرگ (ضدتمدنی که از جمله کتابخاطرات آقای علم، حاکی چند و چون آن است) خواهد برد. فقیه میگوید که به زور هم شده مردم رابه بهشت (جهنمی که ایرانیان در سراسر دنیا در آن میزیند) خواهد برد.
پهلوی شکنجه میکرد، فقیه تعزیر میکند، هر دو دگراندیشان را. هر دو تحمل عقیده غیر خود رانداشتند و ندارند. سکه رواداری و کثرتگرایی، در بازار هر دو رژیم، بیبها بود و هست.
آنچه نمیخواهیم این است که نظام جایگزین این ولایت مطلقهمداران، همان ساختار را حفظ کند وفقط اسم دیگری بر جهنم و ضدتمدن، و بر شکنجه و تعزیر بگذارد، و باز چند نسل از ایرانیان قربانیشوند.
آنچه میخواهیم، پیشرفت به سمت مردمسالاری مشاورتیِ مستقیمِ مشارکتی است که همه مردمدر ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، با مشاورتها، به طور مستقیم و بدون واسطه، با همدیگرمشارکتهای هرچه گستردهتری را، در عدم وجود روابط سلطهگری و سلطهبری، بدون هیچ تبعیضی،مدیریت کنند. همهٌ هرگونه تبعیضها، و بنا بر آنچه که به این مقاله مربوط میشود، تبعیضها بر له ویا بر علیه داشتن و یا نداشتن هرگونه باور و عقیدهای. مسلما، با تجربه دولت ’دینی‘ ایران و دولت’دینی‘ اسرائیل. این شامل باورهای ’دینی‘ خواهد شد.
ولی آنچه تاکید موکد میطلبد، این شامل باورهای ’غیردینی‘ نیز خواهد شد.
برای مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، باور به کثرتگرایی و رواداری، و تحملاندیشهٌ هر دگراندیشی، بدون هیچ تبعیضی، از پیشنیازهایی هستند که به فردا موکول کردن آنها،دروغ گفتن به خود و دیگران است. اگر از همین الان در روش و منش روزانه خود، این فرهنگمردمسالاری را تمرین نکنیم، بدون هیچ تردیدی، خواسته و یا ناخواسته، به ادامه این وضع کمککردهایم، ادامه این وضع، با ادامه حیات منحوس رژیم ولایت فقیه، و یا ادامه این وضع با نقشافرینی درجایگزینی ولایت پهلوی و ولایت فقیه، با ولایتی از همین رسم ولی با اسمی دیگر. بیاد بیاروریم کهآقای لاجوردی، شکنجهشده سیاسی زمان ولایت پهلوی، به شکنجهکننده سیاسی زمان ولایت فقیهمبدل شد، و چقدر از ته دل و با ’خلوص نیت‘ آن جنایات را بر دگراندیشان جاری میکرد. آیامیخواهیم، بعد از سقوط این رژیم، زمینهساز بوجود آمدن لاجوردیهای رسمی و یا غیررسمیجدیدی بشویم؟ آیا خیلی دور از ذهن است که یکی از همین ’روشنفکران لائیک‘ که امروز خشونتزبان و قلم را بر علیه دگراندیشان خود از حد گذراندهاند (که متاسفانه هرکدام از ما لازم نیست براییافتن چندی از آنها، به دورها نگاه کنیم!) لاجوردی رژیم بعدی بشوند؟ آیا هماکنون مقداری لاجوردیرا در وجود این مدعیان دموکراسی و لائیسته نمیبینیم؟ لاجوردی، لاجوردی شد برای اینکه یکحداقل لازمی از ما مردم، زبان به اعتراض نگشودیم. و از آن فراتر، یک حداقل لازمی از ما مردم،بخصوص قبل از انقلاب بهمن۱۳۵۷، زبان به اعتراض نگشودیم و اولین علامتهای تبعیضگرایی وتجاوز به حقوق را، در افراد و احزاب و تشکیلات، شناسایی نکردیم و در بحثهایی دوستانه وخشونتزدا، آنها را به چالش و قضاوت افکار عمومی نخواندیم. آیا نمیبیینیم که یکی از دلایلطولانی شدن عمر این رژیم، همین بوده است؟ بر ما واجب است که آزمودهٌ شکستخورده را، دوبارهو صدباره، نیازماییم، و درس تجربه را به نسل جوان ایرانی و نسلهای بعد، هشدار دهیم.
کتاب قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنج گانه، بهمراه سند حقوقی دوران گذار اولین باردر نشریه انقلاب اسلامی در هجرت، توسط آقای بنیصدر منتشر شده است. ساختار قانون اساسی،حول محور پنج دسته حقوق، و با باور به لائیسیته، تنظیم گردیده است.
اولین قدمهای پیشروی به سمت مردمسالاری مشاورتیِ مستقیمِ مشارکتی، شناسایی و عرفان بهحقوق ذاتی حیات است، بدون هیچ تبعیضی. بایسته است حقوق ذاتی بشر را، همهزمانی، وهمهمکانی، و از همه مهمتر، همهکسانی بدانیم (بدون هیچ تبعیضی) و وظیفه خود بدانیم که در هرزمانی و در هر مکانی که هر به حقی از حقوق هر کسی (بدون هیچ تبعیضی) هرگونه تجاوزی شد،هرکدام از همه ما برای احقاق حقوق تلاش کنیم،… هرکدام از ما به سلیقه خود، و به سهم خود، و بهوسع خود، و به نوبه خود.
اگر بگوییم که تنها دلیلی که سرنوشت امروز ما، این جهنم و این ضدتمدن شده، این است که یکحداقل لازمی از ما مردم این وظیفه خود را، این وظیفه هر انسان مستحق صفت بنی آدم قرن بیستو یکم را، به اندازه لازم انجام ندادهایم، یاوه و زیاده نگفتهایم، که گفت:
هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت—دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده—وگر تو میندهی داد، روزِ دادی هست
لائیسیته بهانهای برای ستیز و خشونتگستری نیست، بلکه دلیلی برای سازش و خشونتزداییاست.
امیدوارم که پیام نسل جوانی که امروز از سودان و الجزایر،… تا لبنان و عراق…، با بکار بردنروشهای موفق انقلاب۱۳۵۷ در ایران، به پا خواسته است و با الهام از بهار انقلاب ایران، بر تبعیض وخشونت، عصیان کرده است، و بهار از نو، نو شده عرب را نوید میدهد، به گوش دوستان دیستیز مابرسد.
اگر چشمبند سانسور را از چشمها، و بنبه خودسانسوری را از گوشها برداریم، و حقوق را مبنایهمفکریها، و همسوییها، و همکاریها و همسازیها قرار دهیم، مدارامداری، و رواداری، وکثرتگرایی، به دلهامان سکینه لازم برای تحمل دگراندیشان را خواهد بخشید، و از تنگنای بدها وبدترها، به فراخنای خوبها و خوبترها آزاد میشویم.
امیدوارم با همکاریهای گسترده، که فقط بر حول محور حقوق پنجگانه متصور است، با نفی هرگونهتبعیض، هرکدام از همه ما، لذت و شعف مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر را، بر خودروا بداریم.
علی صدارت
شنبه ۴ آبان ۱۳۹۸ برابر با ۲۶ اکتبر۲۰۱۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر